همانطور که در قسمت اول مهارت های زندگی خواندیم رابطه جزء لاینکف زندگی است در ادامه مقالات مهارت های زندگی ، قبل از اینکه به بررسی چهار مرحله ارتباط بدون خشونت یا همان ان وی سی بپردازیم می خواهیم به عوامل از بین برنده رابطه بپردازیم تا با نگاهی وسیع تر به حل مشکلات رابطه بپردازیم
از نظر ارتباط موثر 4 اعمل از بین برنده رابطه به شرح زیر است
1.قضاوت اخلاقی
2. مقایسه کردن
3.انکار مسولیت
4.درخواست آمرانه
حال به توضیح هر یک خواهیم پرداخت
قضاوت اخلاقی
یکی از عوامل از بین برنده رابطه قضاوت اخلاقی است. یعنی غلط یا بد دانستن آن چیزهایی که متناسب و هماهنگ با ارزشهای ما نیستند. این نوع قضاوتها معمولاً چنین بیان میشوند: "مشکل تو این است که بسیار خودخواهی" " او تنبل است " "آنها متعصب اند" "این کار خیلی زشت است "
سرزنش اهانت ،تحقیر ،برچسب انتقاد، مقایسه و عیب جویی همه شکلهایی از این نوع قضاوت اند.
هرگاه به افراد یا رفتارهایی برخورد میکردم که دوست نداشتیم یا نمی فهمیدم آنها را غلط تلقی میکردیم
اگر معلم ها تکلیفی معین می کردند که نمیخواستیم انجام دهیم آنها "خبیث" یا "نامعقول" بودند. اگر در ترافیک یکی ناگهان جلوی ما میپیچید او را احمق خطاب میکردیم
وقتی از چنین زبانی استفاده میکنیم بر این اساس هم فکر میکنیم و ارتباط برقرار میکنیم یعنی به این فکر میکنیم که دیگران چه مشکلی دارند که این قدر بد و غلط رفتار میکنند و یا گاهی فکر میکنیم خودمان چه مشکلی داریم که آنگونه که دوست داریم موضوع را نمیفهمیم و درست رفتار نمیکنیم
در چنین رابطه ای اگر همسر من محبت بیشتری از آنچه من به او میدهم بخواهد وابسته و نیازمند است اما اگر من محبت بیشتری از آنچه او میدهد بخواهم سرد و بی احساس است
اگر همکار من بیشتر از من به جزئیات توجه میکند «ایرادگیر» و وسواسی است اما اگر من بیشتر از او به جزئیات توجه داشته باشم شلخته و بی نظم است
بسیار مهم است که ما قضاوت ارزشی و قضاوت اخلاقی را با هم اشتباه نکنیم. همه ی ما بر اساس فضایلی مثل صداقت، آزادی و صلح که در زندگی مهم میدانیم اصولی را می سازیم و با آنها به قضاوت ارزشی میپردازیم به این ترتیب قضاوت ارزشی منعکس کننده ی اعتقادات ما نسبت به زندگی است در حالی که قضاوت اخلاقی وقتی است که دیگران با اعمال و رفتارهای خود قضاوتهای ارزشی ما را تأیید نمی کنند. برای مثال:
خشونت بد است مردمی که دیگران را میکشند شرورند. اگر ما زبان ابراز محبت را آموخته بودیم یاد میگرفتیم که نیازها و ارزشهای خود را مستقیماً بیان کنیم و هرگاه به نیازها و ارزشهایمان بی توجهی شد بدون هرگونه ملاحظه و مراعات آنها را صریح و بی پرده عنوان کنیم. برای مثال به جای خشونت بد است میتوانستیم بگوییم من نگران استفاده از خشونت برای حل اختلافها هستم من حل اختلافهای انسانی را به روشهای دیگرمیپسندم.
ریشه ی بسیاری از خشونت ها چه کلامی ، روانی یا جسمانی؛ چه در میان اعضای خانواده یا قبایل و ملل در این تفکر است که علت اختلاف را یا اشتباه طرف مقابل میدانند و یا دو طرف نمیتوانند به خود و دیگران به عنوان موجودی آسیب پذیر بیندیشند؛ چیزی که فرد ممکن است احساس کند، از آن بترسد، در حسرت آن باشد از دست داده باشد و غیره
ما این نوع تفکر خطرناک را در طی جنگ سرد تجربه کرده ایم دولت مردان آمریکا روسیه را "امپراتوری شیطان " میدیدند که قصدشان نابودی روش زندگی آمریکایی است رهبران روسیه هم مردم ایالات متحده را استثمارگران امپریالیست اطلاق میکردند که سعی در به انقیاد در آوردن آنها دارند و هرگز هیچ کدام از طرفین به ترس پشت این برچسب ها اعتراف نکردند.
مقایسه کردن
نوع دیگر قضاوت مقایسه است. کن گرین برگ در کتابش چگونه خود را بدبخت کنید ، با استفاده از طنز، قدرت مخرّب و موذی تفکر مقایسه ای را نشان میدهد او پیشنهاد میکند که اگر کسی حقیقتاً میخواهد زندگی را برای خود تلخ کند، کافی است یاد بگیرد خودش را با دیگران مقایسه کند. برای آنهایی که با این کار آشنایی ندارند او چند تمرین آماده کرده است.
یکی از تمرین ها این بود که عکس تمام قد از مرد و زنی را نشان میدهد که نمونه ی زیبایی فیزیکی منطبق با استاندارد رسانه های جمعی است و از خواننده خواسته میشود که اندازه های بدن خود را بگیرد و با اندازه های بدن آن زن و مرد مقایسه کند. با این تمرین آنچه نویسنده قول داده بود به انجام میرسد.
وقتی درگیر این مقایسه میشویم احساس بدبخت بودن شروع میشود بعد افسردگی به سراغ مان می آید
انکار مسئولیت
نوع دیگری از عوامل از بین برنده رابطه در زندگی انکار مسئولیت است. این عامل چنان بر آگاهی ما سایه می اندازد که فراموش میکنیم خود ما مسئول نحوه ی تفکر و چگونگی احساس ها و اعمالمان هستیم استفاده از کلمه ی رایج «باید در جمله ای مانند بعضی چیزها هست که تو باید انجام بدهی چه دوست داشته باشی چه نداشته باشی» بیانگر نادیده گرفتن مسئولیت فردی در قبال اعمال است. اصطلاح "این احساس را در من ایجاد کردی" در جمله ی کاری میکنی که احساس گناه کنم مثال واضح تری است از چگونگی کاربرد زبان در انکار مسئولیت فردی گوینده در قبال احساس و تفکری که دارد.
مسئولیت خود را نسبت به اعمالمان به علتهای زیر انکار میکنیم
- مبهم عوامل غیر شخصی
مثال : من اتاقم را تمیز میکنم چون باید بکنم
- بنا به وضعیت ما بنا به تشخیص بیماری به دلیل سابقه ی خانوادگی وتربیتی
مثال : من صبح ها دیر از خواب بر می خیزم چون عادت کرده ام.
- رفتار و کردار دیگران
مثال : من بچه ام را زدم چون وسط خیابان دویده بود.
- دستور مافوق
مثال : من به مشتری دروغ گفتم چون رئیسم خواسته بود.
- فشار گروه
مثال : من سیگار کشیدم چون همه میکشیدند.
- مقررات قوانین و خط مشی های اداری
مثال: من باید تو را به خاطر این خطا محروم کنم چون این خط مشی مؤسسه است.
- نقشهای جنسیتی اجتماعی و سنتی
مثال : من از سر کار رفتن متنفرم، اما میروم، چون یک شوهر و پدرم.
- محرکهای غیر قابل کنترل
مثال : در برابر وسوسه ی خوردن شکلات نمیتوانم مقاومت کنم.
عامل چهارم : درخواست آمرانه
یکی دیگر از عوامل از بین برنده رابطه در زندگی درخواست آمرانه به این معنی که شنونده در صورت تبعیت نکردن از درخواست آمرانه به شکل آشکار یا پنهان با شرم یا تنبیه تهدید می شود این نوع ارتباط در فرهنگ ما بسیار رایج است به ویژه در میان افرادی که صاحب قدرتند.
در مقاله بعدی در این سری از مقالات مهارت های زندگی به مرحله اول ارتباط موثر یعنی مشاهده بدون ارزیابی خواهیم پرداخت