در این جا مقاله قصد داریم موقعیتی را مورد بررسی قرار دهیم که صاحب مشکل والدین هستند یعنی بچه ها( رفتار نادرستی ) انجام داده اند که رسیدگی به آن وظیفه ی والدین است.
وقتی والدین فرزند سالار با رفتارهای نادرست بچه ها روبرو میشوند اولین فکری که به ذهنشان خطور میکند این است که با چرب زبانی یا اصطلاحاً چاخان کردن کودک را از ادامه ی آن کار منصرف کنند این روش اگر چه در آغاز جواب میدهد ولی به تدریج کودک دست والدین را می خواند.
بگذارید با دو مثال شروع کنیم
مثال اول
واکنش والدین دل نازک
کودک : مشغول خط خطی کردن دیوار است
مادر : آخ آخ داری چه کار میکنی مامانی ! (لحن آرام و لبخند بی تناسب با موقعیت)
کودک : میخواهم نقاشی بکشم
مادر : دیوار که جای نقاشی نیست اگر دلت بخواهد میتوانم دفتر نقاشی ات را بیاورم تا توی آن نقاشی بکشی (چرب زبانی)
کودک : (کودک چهره اش را ناراحت نشان میدهد و میگوید ( میخواهم همین جا بکشم.
مادر : اصلاً مهم نیست فرزندم ولی حداقل با این مداد رنگی نقاشی بکشی تا بعداً بتوانم پاکش کنم! ) حساسیت بیش از حد به نمایش احساسات بچه ها(
کودک: نه با هر چی دلم بخواهد می کشم
مادر : اگر روی دیوار نقاشی نکشی یک بسته آدامس توت فرنگی به تو میدهم (قول رشوه)
کودک: من دو بسته می خواهم
مادر : باشه عزیزم قبول است )به جای تحلیل عقلانی خواسته ی کودک و توجه به ضرر خوردن دو بسته آدامس در یک وعده T نگران ناراحت شدن کودک است) احساس محوری به جای تحلیل محوری (
کودک : پس زودتر آدامسها را بیاور چون تا آنها را به من ندهی من به کارم ادامه میدهم.
مادر: (بانگاه یأس آلود به کودک نگاه میکند و در حالی که عمیقاً از فقدان اقتدار خودش می گوید ناراحت است و خودش را فرد بی عرضه میشمارد لبخند تلخی بر لبانش نقش می بندد : (خواهش میکنم دست نگه دار الان می آیم
مثال دوم
واکنش والدین آشفته:
کودک : )مشغول خط خطی کردن دیوار است(
مادر : داری چه کار می کنی؟
کودک : می خواستم نقاشی بکشم
مادر : روی دیوار ! )سهل گیری و بی توجهی به موقعیت(
کودک : بله چون دفتر نقاشی ام تمام شده است.
مادر : خوب بعداً برایت میخرم )وعده های بی اساس (
کودک : قبلاً هم این قول را دادی ! )بچه ها به وعده های واهی والدین توجهی نمی کنند(
مادر : اگر بیایی کنار من بنشینی به تو یک شکلات میدهم (قول رشوه(
کودک : اول نشان بده تا مطمئن شوم شکلات داری )عدم اعتماد بچه به حرفهای مادر )
مادر: خوب اگر به حرفم اعتماد نداری هرکار دلت میخواهد بکن )فراموش کردن سهم بزرگترها در تربیت کودک ( من که حوصله ی تمیز کردن آن دیوار را ندارم در نتیجه مجبوریم در اتاق کثیف زندگی کنیم
کودک با بی تفاوتی به حرف مادر به کارش ادامه میدهد و به عدم شایستگی مادر مطمئن تر می شود.
مادر از این که کودک توجهی به او نمی کند ناراحت می شود و این ناراحتی بی مسؤولیتی و بی حالی او را بیشتر میکند
شیوه ی برخورد والدین فرزند سالار با رفتارهای نادرست بچه ها:
والدین فرزند سالار برای روبرویی با این موقعیت به شگردهای زیر متوسل میشوند
- چرب زبانی
- رشوه دادن
- سهل گیری و نادیده گرفتن
- خودخوری و ظلم به خود
فکر می کنید چرا والدین فرزند سالار چنین برخوردی با رفتارهای نادرست فرزندانشان دارند؟
- آنها زیادی خوش بین هستند.
- آنها نمی خواهند کوچکترین سختی یا مسؤولیتی به بچه ها بدهند.
- آنها میخواهند هرچه سریعتر اوضاع را سر و سامان داده و لبخندی بر چهره ی کودک بنشانند.
- آنها توانایی مدیریت هیجانات خود را ندارند.
- آنها حقوق مسلم خود را نادیده می گیرند
چرب زبانی ( چاخان کردن)
والدین فرزند سالار عموماً هنگام صحبت کردن با فرزندان خود سعی می کنند و عده های خیالی داده و اصطلاحا سر آنها را شیره بمالند یا به عبارتی دیگر آن ها راه چاخان کنند
این شیوه ی زبانی اگر چه در ظاهر با شیوه ی صحبت کردن والدین پدر سالار بسیار متفاوت است ولی به لحاظ ماهیت با آن یکسان است چرا که :
هم مادرهای فرزند سالار با زاویه دید از بالا به پایین به مخاطب خود نگاه میکنند از این رو هم والدین پدر سالار و هم پدر چرب زبانی نیز نوعی پیام تو محسوب می.شود با این تفاوت که در این جا والدین به جای تلاش برای تعیین تکلیف امر و نهی و ارزیابی ،کودک واهی و وعده های غیر حقیقی کودک را گول زده و او را فریب ، سعی میکنند با بیان حرفهای دهند.
جالب این است که چرب زبانی نیز مانند پیامهای تو موجب می شود والدین از توجه به عواطف، عقاید و اعمال خود غافل شوند زیرا اگر چه در ظاهر ،گفته های آنها سرشار از احساسات است و به موضع و عقاید خود نیز اشاره می کنند ولی چون این زبان از ،اساس یک زبان غیر حقیقی و اغراق آمیز است موجب خود آگاهی والدین نمی گردد
دستور زبان چرب زبانی
برای آشنایی بیشتر با این زبان باید به برخی از اصطلاحات ، تکیه کلام ها و عبارت های اشاره کنیم. شما با تأمل در این فهرست میتوانید شیوه ی زبانی خود یا اطرافیانتان را مورد ارزیابی قرار داده و ببینید تا چه اندازه اهل چاخان کردن بچه ها هستید
كلمات و عبارات معمول در چرب زبانی از این قراراند
- هر وقت بگویی ….
- اگر دلت خواست....
- فقط تو.....
- خواهش میکنم….
- اگر اجازه بدهی...
- تا هر جایی که بگویی ...
- هر چیزی بخواهی….
- اصلا مهم نیست اگر...
- همين الان...
- فرقی نمی کند.
- به کسی ربطی ندارد.
- هراندازه توانستی......
تأثیر چرب زبانی بر بچه ها قابل پیش بینی است
به احتمال زیاد این پیامها یکی از پیامدهای زیر را در برخواهد داشت:
- اگر والدین با بچه ها صادقانه برخورد نکنند آنها اعتمادشان را نسبت به والدین از دست می دهند.
- بچه ها از والدینی که وعده وعیدهای واهی میدهند رو برمی گردانند.
- بچه ها والدین چرب زبان را جدی نمی گیرند.
- بچه ها تصور می کنند والدین ، آنها را شایسته و قابل اعتماد نمی دانند تا حقایق را با آنها در میان بگذارند.
- این پیامها به بچه ها ،دورویی و فریب را آموزش میدهند.
عواملی که باعث شکل گیری و تداوم چرب زبانی می شود
آموزش والدین
والدینی که برای مقابله با رفتارهای بد بچه ها به چرب زبانی متوسل می شوند با احتمال زیاد این شیوه ی سخن گفتن را از والدین یا مربیان خود آموخته اند. آنها ناخواسته از بزرگترهای خود یاد گرفته اند که با وعده های واهی میتوان بچه ها را به صورت موقت آرام کرد.
عادت ها
بسیاری از رفتارهای والدین فرزند سالار درست مانند والدین پدرسالار، مبتنی بر عادات است و کمتر به طور آگاهانه و از روی انتخاب به رفتارهای بد بچه ها، واکنش نشان میدهند. ترک این عادت برای والدین کار ساده ای نیست.
رواج در جامعه
اعمالی که قبح و زشتی آن کاملاً مشخص و آشکار باشد کمتر در میان توده های مردم
رواج می یابد به عنوان مثال برخی والدین برای نامیدن فرزندان خود از کلمات زشت و رکیک استفاده می کنند این شیوه ی سخن گفتن اگر چه ممکن است در برخی اقلیت ها و یا در میان صاحبان برخی مشاغل رواج داشته باشد اما بسیار بعید است که در میان آحاد جامعه رواج پیدا کند. اما رفتارها مدها یا الگوهای مصرفی نادرست که زشتی آن در لحظه ی اول کاملاً مشخص نمی شود یا نتایج نامطلوبش در دراز مدت آشکار میگردد، ممکن است در میان توده ی وسیع جامعه گسترش یابد .
ندیدن الگویی بهتر
سخن گفتن به شیوه ی چرب زبانی در نزد عموم مردم به ویژه فرزند سالارها از ارسال پیام های تو و استفاده از زبان زور ، بهتر به نظر می آید از این رو آنها اگر هر از گاهی نیز نسبت به صحیح بودن شیوه ی زبانی خود شک کنند گفتار خودشان را با گفتار والدین پدرسالار مقایسه کرده و چرب زبانی را بهتر از زورگویی قلمداد خواهند کرد.
بی توجهی به تأثیر زبان
والدین فرزند سالار نیز مانند والدین پدر سالار عموما نمی دانند که از جمله مهمترین عوامل زمینه ساز باورهای غلط بچه ها حرفها و نگرشهای والدین است از این رو ان ها ناخواسته عمیق ترین تاثیرهای منفی را در باورهای بچه ها به جای می گذراند و کاری می کنند که فرزندانشان دو رویی ، فریب دادن ، طفره رفتن و کتمان حقایق را به عنوان بهترین شیوه ی روبرو شدن با مشکلات در نظر بگیرند.
چند راهنمایی عملی برای ترک چرب زبانی
- بهترین عامل برای ترک این شیوه ی صحبت کردن توجه به افزایش کیفیت کلی رابطه ی والدین و فرزندان است. اگر به پیامدها و نتایج گفتار غیر صادقانه با بچه ها فکر کنید قطعا از ادامه ی این شیوه منصرف میشوید
- خودتان را جای بچه ها بگذارید و ببینید اگر کسی سعی کند سرشما را شیره بمالد چه احساسی خواهید داشت.
- اگر میخواهید از حاشیه رفتن و دادن وعده های واهی دور شوید همیشه به واقعیت های ملموس و محسوس اشاره کنید و قبل از هر صحبتی ابتدا تأثیر قابل مشاهده ی رفتارهای بد بچه ها را برای آنها توصیف کنید.
- انتظار نداشته باشید بچه ای که رفتار بدی انجام داده بعد از شنیدن پیامدهای رفتارش به شما لبخند بزند.
- فکر نکنید صحبت در مورد واقعیت های محسوس به روحیه ی بچه ی شما لطمه خواهد زد.
- هرگز گفتار خودتان را با گفتار والدین پدرسالار و زورگو مقایسه نکنید.
- لازم نیست همیشه به نفع کودک صحبت کنید. گاهی لازم است به جای چشم پوشی کردن و حاشیه رفتن خیلی صادقانه به کودکتان بگویید که از رفتارش ناراضی هستید و اگر چگونه رفتار کند شما راضی خواهید شد.
- همیشه لازم نیست آرام و مهربان سخن بگویید کلام شما باید متناسب با احساس واقعی شما باشد. اگر رفتار کودک واقعاً خطرساز است با جدیت و صدای بلندتری با او صحبت کنید.
چرب زبانی چه زیانهایی برای والدین دارد؟
- اگر به سخن گفتن با این شیوه ادامه دهید امکان تغيير شما در سالهای بعد کمتر می شود.
- اگر به سخن گفتن با این شیوه ادامه دهید به طور روزافزون از خود بیگانه تر میشوید.
- اگر به سخن گفتن با این شیوه ادامه دهید به پرحرفی و خیال بافی در ارتباط با دیگران نیز عادت می کنید
- اگر به سخن گفتن با این شیوه ادامه دهید جسارت شما در مواجهه با حقایق کاهش می یابد
- اگر به سخن گفتن با این شیوه ادامه دهید فرزندان شما به این الگوی عملی غلط عادت خواهند کرد.
رشوه دادن
غالباً چرب زبانی های والدین فرزند سالار کارایی چندانی ندارد از این رو آنها برای اثر بخش کردن حرفهای خود و جلب توجه بیشتر کودک اقدام به دادن رشوه می کنند البته اگر از آنها سؤال کنیم که چرا به کودکی که کار نادرستی انجام داده خوردنی ، پول و یا چیزهایی نظیر آن را می دهند آنها خواهند گفت که میخواهیم به او پاداشی بدهیم تا از ادامه ی آن رفتار منصرف شود ولی آیا این عمل آنها پاداش دادن نامیده میشود؟
تفاوت پاداش و رشوه
پاداش = پیامد مطلوبی است که به منظور تکرار رفتار مورد پسند ارایه می شود مانند دادن کارت آفرین در ازای نوشتن تکالیف
رشوه = پیامد مطلوبی است که به منظور عدم تکرار رفتار ناپسند ارایه می شود مانند دادن شکلات به منظور توقف گریه ی کودک
اگر چه در جای دیگری در همین کتاب در مورد آثار سوء پاداش های افراطی، صحبت شده است ولی اکنون لازم است اشاره شود که پاداشها به فرض صحیح و مناسب بودن،
چگونه عمل می کنند و چرا احتمال تکرار رفتار درست کودک را افزایش می دهند.
روان شناسان رفتارگرا متعقدند که اگر رفتار صحیح و مطلوب هر موجود جانداری سریعاً نتیجه و پیامد خوشایندی به بار آورد آن جاندار باز هم آن رفتار صحیح خود را تکرار میکند. بسیاری از والدین و حتی معلمان باشنیدن یافته های علمی وسوسه می شوند که آن را در ارتباط با کودکان مورد استفاده قرار دهند ولی بیشتر کسانی که قصد به کارگیری یافته های این روانشناسان را دارند دچار سوء تعبیر یا تفسیرهای نادرست می.شوند. یکی از بزرگترین خطاهایی که ممکن است در این زمینه اتفاق بیفتد این است که رشوه را با پاداش اشتباه بگیریم
عملکرد تشویق:
- تشویق برای رفتار صحیح کودک پیامد مطلوبی را تدارک می بیند.
- کودک به محض این که به یاد آن رفتار می افتد پیامد مطلوب در ذهنش تداعی میشود.
- (انجام تکلیف = کارت آفرین)
عملکرد رشوه:
- رشوه برای رفتار نادرست کودک پیامد مطلوبی تدارک میبیند.
- کودک به محض اینکه به یاد آن رفتار میافتد پیامد مطلوب در ذهنش تداعی میشود. (گریه کردن = شکلات)
تشویق پاداشی است که والدین بار به کودک می دهند
وقتی کودک رفتار صحیحی انجام میدهد والدین خوشحال می شوند و برای نشان دادن تأیید به کودک پاداش میدهند.
آنها به فرزندشان خاطرنشان میک نند که اگر بازهم این کار را انجام دهی دوباره آن پاداش را دریافت خواهی کرد در اینجا رفتار والدین تا حدود زیادی مطابق نظریه ی روان شناسان رفتارگرا است چرا که والدین برای رفتاری که قرار است تکرار شود پیامد مطلوبی
تدارک می بینند.
کودکان با تشویق می آموزند که
- رفتار من مورد تأیید والدین بود.
- آنها در ازای انجام آن رفتار به من پاداش دادند.
- اگر بازهم آن رفتار را انجام دهم بازهم تشویق دریافت خواهم کرد.
رشوه پاداشی است که والدین ناگزیر میشوند به کودک اهدا کنند
وقتی کودک رفتار نادرستی انجام می دهد والدین فرزند سالار ناراحت می شوند آنها به جای آن که ناراحتی خود را به شکل صحیحی با کودک در میان گذارند. در ازای کاری که کودک هنوز انجام نداده است پاداشی به وی تقدیم میکنند
در اینجا والدین اگر چه به قصد ساکت کردن کودک شکلات را به او می دهند ولی مطابق نظریه ی روانشناسان رفتارگرا شکلات پاداش گریه کودک است چرا که اگر کودک گریه نمی کرد شکلاتی هم در کار نبود. بنابراین در موقعیت های بعدی هرگاه کودک شکلات بخواهد به گریه متوسل میشود
کودکان با رشوه می آموزند که
- رفتار من مورد تأیید والدین نبود.
- آنها برای ساکت کردن من ناگزیر شدند شکلات بدهند.
- اگر بازهم گریه کنم میتوانم شکلات یا هر چیز دیگری که بخواهم به دست آورم.
سهل گیری و نادیده گرفتن رفتارهای نادرست
از نظر والدین فرزند سالار ، بسیاری از مشکلات رفتاری بچه ها با گذشت زمان حل میشود از این رو آنها سعی می کنند تا جایی که امکان دارد رفتارهای نادرست بچه ها را
نادیده بگیرند.
واقعیت امر این است که دیدگاه این والدین تا حدودی صحیح است اما تعمیم دادن آن به تمامی رفتارهای نادرست بچه ها مشکل ساز خواهد بود
کدام نوع از مشکلات رفتاری بچه ها با گذشت زمان رفع خواهد شد؟
- مواردی که صاحب مشکل خود بچه ها باشند
- مشکلاتی که مربوط به یک دوره ی سنی ویژه است.
همان طور که در مقاله قبل نیز اشاره شده در مواردی صاحب مشکل خود بچه ها باشند دخالت والدین نه تنها سودی نخواهد داشت بلکه مسأله را وخیم و مشکل را جدی تر خواهد کرد.
به عنوان مثال در شرایطی که بچه های همسن و سال با هم بگومگو می کنند. دخالت والدین اصلاً توجیه نمی شود.
در چنین موقعیتهایی صبر و تحمل والدین فرزند سالار و گذشت زمان باعث رفع مشکل
خواهد شد.
همچنین در مواردی که مشکلات رفتاری بچه ها جزو ویژگی های طبیعی یک دوره ی سنی محسوب می شود، صبر و تحمل والدین از جمله مهمترین عناصر این واکنش صحیح به شمار میآید به عنوان مثال بی نظمی بچه ها ، در دوران بلوغ از جمله مواردی است که با صبر و تحمل و برخورد صحیح و گذشت زمان مرتفع خواهد شد.
من معتقدم برخورد والدین فرزند سالار در این دو موقعیت معمولاً بهتر و کم آسیب تر از برخورد والدین پدر سالار است چراکه والدین مستبد و مقتدر درباره ی کلیه اعمال و رفتار بچه ها نظر می دهند و به جای صبر و تحمل غالباً به ارزیابی، انتقاد و دستور دادن مبادرت میکنند.
سازشکاری بیش از حد والدین
متأسفانه بیشتر درمانگران و مشاوران سعی خود را برکار روی جوانان متمرکز می کنند و اصولاً کمک به تغییر رفتار والدین را حتی به ذهن خود هم راه نمی دهند. الگوی معمول والدین این است که سعی کنند به تنهایی مسأله را حل کنند و اغلب با به کار گرفتن روش آزمایش بچه ها دارند وارد عمل می شوند در اکثر مواقع مشکل از میان نمی رود و والدین احساس یاس میکنند این جدال بر سر ارزشها بلای بیشتر خانواده هاست.
بی شک بدون مهارت های مخصوص برای روبرو شدن با آنها به صورتی سازنده بدون، هیچ شکی جنگ و جدال در خانواده ها ادامه می یابد و در انتها پدران و مادران بازنده ی این جدال هستند. در این جدال، رابطه ها از شکل می افتد بچه ها والدینشان را از زندگی خصوصیشان بیرون میکنند، و خطا بر اساس دانش بسیار کمی که از پویایی و پیشرفت رابطه ی مسأله دارشان با خانواده ها با سکوتی تلخ با هم زندگی میکنند یا بچه ها از رابطه کناره میگیرند.
والدین فرزند سالار که از خطرات سالهای نوجوانی می ترسند، متأسفانه خاک زیر پای فرزندان میشوند و امکان هرگونه تأثیرگذاری مثبت خود را بر فرزندانشان از بین میبرند چرا که اولاً خودشان احساس عدم کفایت و عدم اقتدار میکنند و ثانیاً بچه ها از آنها متنفر می شوند
سهل گیری و نادیده گرفتن رفتار نادرست در توصیه نمی شود؟
آیا تعریف رفتار نادرست را به خاطر دارید؟
در قسمت های قبلی دو مطلب در مورد رفتارهای نادرست بیان شد.
- اول رفتار نادرست رفتاری است که بر اساس یک باور غلط شکل می گیرد
- دوم آن که رفتار نادرست رفتاری است که والدین مسؤول کنترل و یا اصلاح آن هستند علت اینکه ما رفتار نادرست را محصول یک باور غلط بیان کردیم این بود که به والدین هشدار دهیم به محض مشاهده ی رفتارهای نادرست درصدد پیدا کردن باورهای غلط پنهان شده پشت آن رفتار برآیند و همانند والدین پدرسالار تمام وقت و انرژی خود را برای خاموش کردن رفتارهای ناپسند بچه ها صرف نکنند.
همچنین تأکید به مشخص نمودن صاحب مشکل به این دلیل است که هشدار دهیم در موقعیت هایی که بچه ها رفتار نادرستی انجام می دهند والدین باید وارد عمل شوند و از طفره رفتن یا نادیده گرفتن مشکل همانند والدین فرزند سالار پرهیز کنند نتیجه این میشود که والدین باید نسبت به مشکلات رفتاری بچه ها حساس بوده در کلیه موارد به جز دو مورد ذکر شده وقتی صاحب مشکل خود بچه ها هستند و وقتی مشکل رفتاری جزو خصوصیات طبیعی یک دوره ی سنی محسوب میشود به شیوه ی صحیح برخورد نمایند مواردی که در ابتدای این مقاله بیان شده از جمله مسایلی هستند که سهل گیری و نادیده گرفتن آنها اصلاً مورد پسند نیست.
- وقتی بچه ی ۴ ساله ی شما روی دیوار اتاق را بامداد شمعی خط خطی میکند
- وقتی بچه ی ۵ ساله ی شما در یک مهمانی شی گران قیمتی را میشکند.
- وقتی بچه ی ۶ ساله ی شما هنگام استراحت و یا خوابتان سرو صدا راه می اندازد.
- وقتی بچه ی ۱۰ ساله ی شما وسایل بازی برادر کوچکش را به زور میگیرد
- وقتی نوجوان ۱۴ ساله ی شما برخلاف عرف جامعه لباس می پوشد
- وقتی والدین فرزند سالار واقعاً خسته می شوند
وقتى والدین فرزند سالار از دست بچه ها خسته می شوند و دیگر نمی توانند مسأله را نادیده بگیرند معمولاً به چرب زبانی متوسل شده و سعی میکنند با نصیحت کردن امید دادن، تحلیل کردن و... بچه ها را از ادامه ی آن رفتار باز دارند.
قبلاً اشاره کردیم که در این مسیر آنها از دادن رشوه نیز ابایی ندارند اما غالباً این شیوه ها چندان اثربخش نیست. در چنین مواقعی والدین واقعاً با یک مسأله ی جدی مواجه میشوند.
آنها برای حل این مساله تمام همت و عزمشان را به کار می گیرند ولی نتیجه ی مطلوبی بدست نمی آورند در اینجا میخواهیم فرآیند حل مسأله والدین فرزند سالار را باهم مرور کنیم.
حساسیت بیش از حد به نمایش احساسات
والدین پدرسالار معمولاً به مسایل از زاویه ی دید خودشان نگاه می کنند و معمولاً به اهمیت مسأله از دیدگاه کودک توجه ی ندارند ولی والدین فرزند سالار بیش از حد نسبت به رفتارهای احساسی و نمایش هایی که بچه ها برای آنها بازی میکنند حساس هستند و از این رو والدین فرزند سالار نیز عمدتاً نمی توانند مساله ی واقعی و علت مشکلات را درک کنند. آن ها فقط اشکها و ناله ها و فریادها و یا اعتراضات فرزندشان را می بینند.
احساس محوری به جای عقل محوری
این والدین وقتی به مشکلی برخورد می کنند آن قدر اسیر احساسات می شوند که نیروی تفکر و تعقل شان به کلی تعطیل می شود آنها به جای اینکه به راهکارهای گوناگون و احتمال های متعدد برای حل مشکل بیندیشند تنها به خاتمه دادن هر چه سریعتر دردها و ناراحتی های کودک فکر میکنند.
مشخص نکردن موضع خود
والدین پدر سالار فقط به راه حل پیشنهادی خود اهمیت می دهند و حاضر نیستند با بچه ها تبادل نظر کنند یا به اعتراض آنها گوش کنند یا دیدگاه های آنها را بشنوند ولی والدین فرزند سالار برعکس گروه اول اصلاً موضوع مشخص و ثابتی از خود ندارند و همه چیز را به تمایل بچه ها و شرایط موجود وابسته میکنند تکیه کلام آنها این است تا ببینم چه میشود
فراموش کردن سهم بزرگ ترها
فرزند سالارها آن قدر به احساسات و تمایلات بچه ها بها می دهند که فراموش می کنند در حل تعارضات بین والدین و فرزندان و اصلاح رفتارهای نادرست بچه ها، والدین نیز سهمی دارند و باید موضع خود را مشخص کرده و انتظاراتشان را بیان کنند و از همه مهمتر این که والدین نباید اجازه دهند اعتقادات و ارزشهای آنها به سادگی توسط بچه ها نادیده گرفته شود.
عدم همراهی و مشارکت
والدین پدر سالار اصرار دارند که هر ایدهای تنها به روشی که آنها می پسندند و زیر نظر خودشان اجرا شود ولی والدین فرزند سالار عمدتاً نه در پیدا کردن راه کار مناسب کمک صحیحی به بچه ها می کنند و نه در ارایه الگوهای عملی و ارزیابی میزان پیشرفت کار اقدام به جا و مناسبی انجام میدهند در واقع والدین فرزند سالار نمی توانند زمینه ای فراهم کنند تا فرزندشان از تجربیات آنها بهره مند شود.
خودخوری و ظلم به خود
وقتی والدین فرزند سالار متوجه میشوند که هیچ یک از راه کارهای مورد استفاده ی آنها برای توقف رفتارهای نادرست و اصلاح فرزندانشان مؤثر واقع نشده است غمگین و افسرده میشوند و به انتقاد از خود می پردازند آنها در گفت و گوهای تنهایی و یا درد دلهایی که با همتاهای خود انجام میدهند ابراز می کنند که :
- ما والدین بی عرضه ای هستیم
- ما نتوانستیم موجبات موفقیت بچههای خودمان را فراهم آوریم.
- اگر شیوه ی برخورد ما بهتر می بود فرزندان ما در تحصیل و یا مهارتهای عملی از دوستان خود عقب نمی افتادند
جالب این است که والدین فرزند سالار تا جایی که می توانند به جای بچه ها فکر می کنند مسؤولیتهای آنها را کاهش می دهند ، تکالیف یا وظایف آنها را انجام میدهند، احساسات آنها را محور و ملاک تصمیم گیریهای خود قرار میدهند و در پایان نیز عدم موفقیت بچه ها را نتیجه ی فقدان شایستگی و بی عرضه بودن خود قلمداد می کنند.
این نگرش باعث میشود که آنها عمیقاً ناراحت شده و با خودخوری و تکرار گفت و گویهای ذهنی غلط ، خودشان را عذاب دهند.
چرا والدین فرزند سالار خودشان را عذاب میدهند
احتمالاً یکی از دلایل زیر موجب میشود که والدین فرزند سالار تقصیر رفتارهای نادرست
بچه ها را به گردن خود بیندازند
- اعتماد به نفس پایین دارند.
- به شکل افراطی خدمت به فرزندان را وظیفه ی خود میدانند.
- فکر میکنند که باید نقش والدین ایده آل و کامل را بازی کنند.
- فکر میکنند اگر پول و یا موقعیت بهتری داشتند بچه های آنها خوشبخت تر میشدند
- شیوه ی تربیتی آنها واکنشی افراطی به تجربیات تلخ دوران کودکی خودشان است.
- آنها از ترس این که مبادا به بچه ها ظلم شود به خودشان ظلم می کنند
خود خوری والدین فرزند سالار در قبال رفتارهای نادرست بچه ها چه پیامدهای نامطلوبی برای والدین دارد؟
والدینی که در قبال رفتارهای نادرست بچه ها احساس گناه می کنند و خود را فردی نالایق و بی عرضه و مقصر می خوانند پیش از هر چیز کارآمدی و توان خود را کاهش داده و به تدریج عواقب بعدی را برای خویش به ارمغان می آورند.
- خودخوری والدین موجب ناراحتی و افسردگی آنها می شود.
- ناراحتی و افسردگی والدین موجب کاهش عملکرد شناختی و ضعف در تصمیم گیریهای بعدی آنها می شود.
- ناراحتی و افسردگی والدین موجب کاهش توان جسمانی، بی اشتهایی، مشکلات گوارشی و بی حالی و بی رغبتی در انجام امور روزمره میگردد.
- ناراحتی و افسردگی آنها موجب سردی و بی رونق شدن کانون خانواده می شود.
و نهایتاً این که همه ی موارد ذکر شده موجب میشود که آنها دلایل محکم و شواهد عینی برای تأیید پیش فرضهای منفی در مورد خودشان به دست آورده و به طور روزافزونی خود را نالایق تر و بی عرضه تر بدانند
خودخوری والدین فرزند سالار در قبال رفتارهای نادرست بچه ها چه پیامدهای نامطلوبی برای فرزندانشان دارد؟
والدین فرزند سالار با عذاب دادن خود و احساس گناه در قبال رفتارهای نادرست بچه ها نه تنها به خود صدمه می زنند بلکه ناخواسته و ندانسته صدمات متعددی نیز به بچه ها وارد می آورند چرا که
- بچه ها ممکن است نقطه ضعف والدین را به دست آورده و آنها را عذاب دهند.
- بچه ها ممکن است با مشاهده ی ناراحتی و افسردگی والدین دچار عذاب وجدان و احساس گناه شوند.
- بچه ها ممکن است با مشاهده سردرگمی و اشتباهات فاحش والدین، آنها را افرادی ضعیف و ناکارآمد فرض کنند.
- بچه ها ممکن است در اثر مشاهدهی بیحالی و بی رغبتی والدین به امور روزمره دچار ناراحتی افسردگی و دل مردگی شوند.
- بچه ها ممکن است از ناکارآمدی والدین در فعالیتهای اجتماعی و شغلی الگوبرداری کنند.
- بچه ها ممکن است از خانواده ی سرد و بی روح خود متنفر شوند و برای پرکردن خلاء عاطفی خود با افراد بیگانه ارتباط برقرار کنند.
و نهایتا این که بچه ها با مشاهده ی همه ی موارد ذکر شده ممکن است خود و یا والدینشان را شایسته ی بی مهری، طرد و یا تحقیر بدانند.
شاید عجیب به نظر آید ولی واقعیت امر این است که ظلم به بچه ها و ظلم به خود دو سکه به شمار می آید
ظلم به بچه ها = خودخواهی والدین
ظلم به والدین = خودخواهی بچه ها
حکیمان گفته اند بارکج هرگز به منزل نمی رسد در این مثل اشاره ای نشده است که بار اگر از چه طرفی کج شود به مقصد نمی رسد تمایل به چپ یا راست فرقی نمیکند. ظلم به والدین یا بچه ها نیز همین طور است رابطه ای که یکی از طرفین در آن متضرر شود دوام نخواهد آورد و به سرانجام خوشی منتهی نخواهد شد
این نکته هشداری است برای والدین که تصور میکنند با نادیده گرفتن حقوق خود در ارتباط با فرزندان و دادن آزادی بی حد و حصر به کودکان لطف کرده اند در صورتی که آنها از یک طرف خود را به رنج و عذاب انداخته و از طرف دیگر ظالم پروری میکنند چنین والدینی نمی دانند که اگر همیشه در مقابل فرزندان کوتاه بیایند و همه ی اوامر و دستورات خودخواهانه و غیر منصفانه ی بچه ها را بپذیرند و با وجود سختی و مشقتی که متحمل میشوند برای اعتراض و بیان خواسته ها و حقوق منطقی خود لب باز نکنند اگر چه در ظاهر مهربان بوده اند اما در واقع افرادی زورگو و خودخواه و نامهربان را پرورش دادهاند در نتیجه آنها همان چیزی را به وجود می آورند که خود از آن متنفرند.