معرفی کتاب کشف وجود روان شناسی وجودی
فهرست کتاب
فصل اول: اساس روان درمانی
فصل دوم: مورد خانم هاچینز
فصل سوم: خاستگاهها و اهمیت روانشناسی وجودی
فصل چهارم: وجودگرایی و روانکاوی چگونه از شرایط فرهنگی یکسان سر بر آورد
فصل پنجم: کی یر کگارد، نیچه و فروید
فصل ششم: بودن و نبودن
فصل هفتم: اضطراب و گناه به مثابه ویژگی هستی شناختی
فصل هشتم: بودن در دنیا
فصل نهم: سه وجه دنیا
فصل دهم: دربارهی زمان و تاریخ
فصل یازدهم: فراتر رفتن از وضعیت حاضر
فصل دوازدهم: درباره ی تکنیک درمانی
مقدمه کتاب
پیش سخن
انسان این روزگار با تناقض عجیبی مواجه است. با اینکه در گذشته این همه اطلاعات از طریق رادیو تلویزیون و ماهواره در دسترس ما نبود، با این حال تا این حد نسبت به وجود خود مردد نبودیم. امروز هرچه حقیقت عینی برایمان شفاف تر میشود از اطمینان درونی ما کاهش می یابد. عجب اینکه پیشرفت فزاینده ای فناوری هم هیچ ابزاری برای کنترل آن به ما ارائه نمی دهد و هر گامی که در جهت فناوری برداشته می شود بسیاری از مردم را به سوی نابودی سوق میدهد آنچه نیچه در این زمینه می گوید جنبه ی پیشگویانه دارد
انسان امروز در آشفته بازار چند پارگی اجتماعی و روانی زندگی میکند در عجایب وحشتناک .... دولت ملی . ...... و تصور میکند شادمانی تنها در فاصله ی میان امروز و فردا به دست می آید زیرا ممکن است با اعتقاد به اینکه خیلی زود دیر میشود پس فردا بسیار دیر باشد.
مردم در این روزگار با این احساس و نومیدی از اینکه هرگز معنایی برای زندگی خود نیابند به شیوه های بسیاری دست می اندازند تا آگاهی به وجود خویشتن را با بی احساسی، بی احساسی روانی یا با لذت جویی تضعیف کنند سایر مردم به ویژه جوانانی که تعداد روزافزون آنها نیز هشدار دهنده است برای رهایی از وجود خود دست به خودکشی میزنند.
پس جای تعجب نیست که انسانهای درمانده از یافتن معنای زندگی به درمانگران پناه می برند غافل از اینکه درمان خود غالباً گرفتار چند پارگی روزگار ماست تا اقدامی در جهت غلبه بر بی معنایی زندگی این قشر از مردم در مانده اغلب در جست و جوی رهایی از پوچی و بیهودگی روی نیمکت یا صندلی مراجع وجودشان را تمام و کمال به درمانگر میسپارند و این کار آنها را دچار آن چنان نومیدی و تلخ کامی انفجاری می کند که به آسیب زدن خود میکنند و شواهد تاریخی که پی در پی بعدها اقدام به رخ میدهد بیانگر آنست که دیر یا زود نیاز فرد برای رهایی از پوچی خود آشکار می شود.
من بر این باورم که با کشف تأیید وجود در خودمان است که یقین درونی امکان پذیر خواهد شد. برخلاف مکاتب روان شناسی که با تئوری درباره ی شرطی شدن مکانیسمهای رفتاری و سائقهای غریزی به ارائه ی نتایج می پردازند که معتقدم باید به ژرفای این تئوری ها رفته و باشنده ای را که پوچی زندگی را تجربه می کند کشف کنیم.
واقعیت امر اینست که همه ی ما در فرهنگ خود با تردید درباره باشنده بحث میکنیم آیا دلیل دودلی ما آنست که با کشف باشنده یکسره عریان می شویم؛ زندگی شخصی خودمان آشکار می شود و یا ژرف انگاری وجود ما را دچار هراس میکند؟ با سرپوش گذاشـن بــر باشنده دقیقاً همان چیزهایی را از دست میدهیم که بیشترین ارزش را برایمان دارند. زیرا احساس وجود مبتنی بر پرسشهایی چون عشق، مرگ، اضطراب و نوع دوستی است که بسیار بنیادی و اسرار آمیز است.
وسوسه ی نگارش این کتاب از شور و اشتیاقم به کشف باشنده در خود و نزدیکانم نشئت گرفته است که مستلزم بررسی ارزشها و اهداف ماست. به طور مثال در تجربه ی اضطراب بهنجار اگر فرد اضطراب نداشته باشد
از آزادی نیز محروم خواهد بود اضطراب نشانگر آنست که ارزشها هر قدر هم مبهم باشد در فرد وجود دارد اگر ارزشی وجود نداشته باشد فقط خوردگی بی ثمر بر فرد حاکم خواهد بود.
همچنان که با نفس گیرترین تهدید تاریخ برای بقای انسان مواجه هستیم به امکاناتی دست مییابیم که در تضاد با امکان نابودی بشر قابل ملاحظه و برجسته است. انسان آفریده ای است که میتواند بیندیشد؛ مجذوب یک سونات شود؛ میتواند نمادها را به گونه ای کنار هم قرار دهد که برای مسرور کردن قلبهای ما شعر بسراید و میتواند طلوع خورشید را با احساسی سرشار از شکوه و هیبت به نظاره بنشیند.
همه ی آنچه گفته شد از ویژگیهای وجود است که در صفحات آینده ما را به چالش خواهد کشید.