در ادامه مقاله های آشنایی با اختلالات شخصیت ، قصد داریم به اختلال شخصیت مرزی بپردازیم
این مقاله از سری مقالات اختلالات شخصیت برگرفته از کتاب عشق ویرانگر نوشته براد جانسون و کلی موری می باشد
ما در این سری از مقالات به 5 موضوع اصلی در این مورد می پردازیم
- نشانه های اختلال شخصیت
- نکاتی از شخصیت مرزی
- قسمت سوم : اختلال شخصیت مرزی چگونه در یک فرد شکل می گیرد
- شخصیت مرزی به عنوان همسر
- قسمت پنجم : با یک فرد مرزی چگونه برخورد کنیم
قسمت اول : نشانه های اختلال شخصیت مرزی
در ابتدا قصد داریم با اختلال شخصیت مرزی ، آشنا شویم به همین منظور از با ویژگی ها و نشانه های این اختلال شخصیت آغاز می کنیم
- اقدام دیوانه وار به منظور اجتناب از طرد شدن از سوی شما و غالبا رفتارهای شما را این گونه تعبیر می کند که قصد ترک او را دارید
- تاریخچه شخصی مبنی بر رفتارهای تکانشی (به طور مثال: ولخرجی، بی بند و باری جنسی، مصرف مواد مخدر، رانندگی جنون آمیز، پرخوری)
- تاریخچه شخصی مبنی برداشتن روابط عاطفی پرشور و بی ثبات. و تهدیدها، ژستها یا رفتارهای مبنی براقدام به خودکشی یا قطع عضو
- نوسانات شدید هیجانی (به طور مثال بین افسردگی، اضطراب و خشم) که معمولا چند ساعت و ندرتا، تا چند روز نیز به طول می انجامد.
- احساس پوچی و بی حوصلگی مزمن
- پرخاشگری های بی مورد کلامی و فیزیکی
قسمت دوم : نکاتی از شخصیت مرزی
در ادامه به نکاتی در خصوص شخصیت مرزی می پردازیم
فرد مرزی همچون طوفانی شدید وارد زندگی شما می شود و همه چیز را به هم می ریزد. اگر چه یک فرد مرزی در آغاز رابطه، جالب و هیجان انگیز به نظر می رسد، اما به سرعت همه چیز تغییر یافته و به فردی پرخاشگر و خود تخریبگر مبدل می شود. برجسته ترین ویژگی افراد مرزی بی ثباتی مزمن و شدید آنها در عواطف، رفتار و روابط با دیگران و آن تصویر ذهنی است که از خود دارند
اصطلاح مرزی در مورد این افراد به این موضوع اشاره دارد که اختلال آنها در مرز میان روان نژندی به طور مثال اضطراب، افسردگی و روان پریشی (قطع رابطه با واقعیت یا دیوانگی) قرار دارد. اختلال مرزی یک اختلال بسیار مشکل آفرین است. داشتن رابطه عاطفی با یک فرد مرزی را شاید بتوان با در آغوش گرفتن جوجه تیغی با بازی کردن با ضامن نارنجک مترادف دانست
در فیلم جاذبه مرگبار، گلن کلوز نقش یک زن مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را بازی می کرد. در این فیلم او رابطه پرشوری را با مردی متأهل (مایکل داگلاس) برقرار می کند. او پس از گذراندن یک روز با آن مرد از او خواست که به طور مداوم یکدیگر را ملاقات کنند. اما هنگامی که با مخالفت آن مرد روبه رو گردید، به شدت خشمگین شد، چنانکه در یک صحنه از فیلم رگ های مچ دست خود را می زند تا او را مجبور به ماندن در کنار خودش سازد. افراد مرزی معمولا آزاری برای افراد محبوب خود ندارند.
آنها بیشتر افرادی دمدمی مزاج، غیرقابل پیش بینی، فاقد ثبات عاطفی، مستعد خودکشی یا قطع عضو خود و بیزار از طرد شدن هستند.
البته غالب آنها با این گمان که فرد محبوب شان قصد ترک آنها را دارد، با پیش دستی در این کار او را ترک می کنند؛ اگر چه تحقیقات نشان می دهد که در غالب موارد، فرد محبوب آنها قصد ترک شان را نداشته است. افراد مرزی هرگونه تأخیر و تغییر در برنامه های فرد محبوب شان را به مقدمه ای برای سرد شدن خودشان تبدیل می کنند. سپس ممکن است که به شیوه های مختلف از جمله خشم و افسردگی که غالبا همراه با آسیب رسانی به خود با ژست خودکشی است، واکنش نشان دهند. این گونه رفتارهای تکانشی، تلاش عاجزانه برای فرار از تنهایی است. چیزی که آنها از دوران کودکی از رویارویی با آن وحشت دارند.
در گذشته افراد مرزی می توان به چندین رابطه عاطفی پرشور، اما آشفته برخورد کرد. آنها در ابتدا از محبوب خود یک بت می سازند (تو بهترینی، تو تنها فردی هستی که واقعا مرا درک می کنی.) اما به سرعت از او ناامید شده و در پی آن او را متهم می سازند که وظیفه خود را در قبال او به درستی انجام نداده است. افراد مرزی، حد و حدودی برای خود و دیگری قایل نمی شوند و از همان ابتدای یک رابطه عاطفی چنان رفتار می کنند که گویا سال هاست طرف مقابل خود را می شناسند.
به طور مثال، بسیار عادی است که یک فرد مرزی در همان ابتدای رابطه با جنس مخالف، با او وارد رابطه جنسی شود و از طرف مقابل خود بخواهد که تمام وقت خود را به او اختصاص دهد. چنین فردی در همان آغاز رابطه به گونه ای افراطی با شما صمیمی شده و خصوصی ترین مسائل زندگی خود را با شما در میان می گذارد.
تصویر ذهنی یک فرد مرزی از خودش، تصویر نادرست و تحریف شده ای است. برداشت او از خودش، برداشتی شکننده و همواره در حال تغییر است. آنها غالبا خود را ذاتا بد و یا به اصطلاح «بد ذات» می دانند و همچنین ممکن است تصویر فردی موهوم یا گمنام را از خود داشته باشند. این گونه افراد هنگامی که عاشق فردی می شوند که احساس می کنند می توانند به او تکیه کنند، بهترین احساسات عاشقانه را تجربه می کنند. با وجود این از آنجایی که روابط آنها همواره بی ثبات و کوتاه مدت است، دوباره به همان حالت از خود بیزاری و گمگشتگی سابق خود برمی گردند
از دیگر نشانه های این اختلال ، وجود داغ یا خراش های عمیق در ساعد دست و بازوها و مچ دست آنها پدیده بسیار شایعی است.
علاوه بر این، آنها ممکن است که اقدام به قطع اعضای بدن خود کنند. غالبا این گونه رفتارهای غیر معمول هنگامی رخ می دهند که به فرد احساس بی ارزشی دست می دهد، و یا هنگامی که خود یا عضوی از بدن را بی حس می کند و سپس با ایجاد درد به خودش ثابت می کند که هنوز زنده است. افراد مرزی غالبا اظهار می دارند که برخی مواقع به این سبب به جسم خود آسیب می رسانند که تحمل درد جسمی برای شان راحت تر از تحمل درد روانی است.
بی ثباتی عاطفی یکی از ویژگی های برجسته افراد مرزی است. این بی ثباتی ممکن است که شامل تغییر سریع از حالتی همچون افسردگی به حالت های دیگری همچون خشم، تندخویی و اضطراب همراه با احساس آرامش زودگذر و یا حتی یک احساس هیجانی مثبت باشد
متأسفانه زندگی هیجانی بسیاری از افراد مرزی چیزی جز افسردگی هرروزه که گاهی در آن ثبات هیجانی و نشاط کوتاه مدت به چشم می خورد، نیست.
. از آنجایی که افراد مرزی به طور مداوم با احساس پوچی و بی حوصلگی خود در کشمکش هستند، غالبا در رابطه عاطفی با جنس مخالف، احساسات پرشوری را از خود به نمایش می گذارند تا بدین ترتیب به تجربه دیگری به غیر از تجربه تنهایی خودشان دست یابند.
شکل گیری شخصیت مرزی یک فرد مرزی هیچگاه از یک هویت محکم و یکپارچه، حتی در دوران بزرگسالی، برخوردار نیست. آنها در درون خود احساس امنیت و راحتی نمی کنند. آنها دارای هویتی نفوذپذیر و شکننده هستند. به همین دلیل، در واقع افراد مرزی در هر رابطه ای تلاش می کنند وجودشان از سوی طرف مقابل مورد تأیید قرار گیرد
قسمت سوم : اختلال شخصیت مرزی چگونه در یک فرد شکل می گیرد؟
یک فرض تقریبا قطعی در این باره این است که غالب اینگونه افراد فاقد تجربه ای غنی از دوران کودکی خود هستند. آنها دوران کودکی آشفته، بی نظم و همراه با تنهایی را تجربه کرده و در خلال آن به طور چشمگیری مورد بی اعتنایی، طرد، بدرفتاری جسمی و سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند.
همچنین این واقعیت به روشن کردن این موضوع که چرا برخی از افراد مرزی به طور موقت با واقعیت قطع رابطه می کنند، کمک می کند. شاید یک فرد مرزی در دوران کودکی از قطع رابطه با واقعیت به عنوان یک استراتژی به منظور مقابله با وقایع بسیار دردناک زندگی خود سود می برده است، اما هنگامی که همین استراتژی در دوران بزرگسالی به کار گرفته می شود، به طور چشمگیری اختلال آفرین و آسیب زا خواهد بود.
اگر شما براین باور باشید که ممکن است روزی عاشق فرد مرزی شوید، باید بدانید که کشتی زندگی خود را به سمت آبهای طوفانی هدایت می کنید و اگر شما در حال حاضر با چنین فردی وارد رابطه عاطفی شده اید، بایستی که به تغییر عادات پی در پی محبوب خود عادت کرده باشید و همواره انتظار این را داشته باشید که ناگهان رفتاری تکانشی از خود بروز دهد و یا شما را متهم سازد که علاقه ای به او ندارید
به احتمال قریب به یقین مهمترین موضوعی که محبوب مرزی شما را رنج می دهد، هراس فراوان از طرد شدن و تنهایی است. از نگاه او هر فردی از جمله شما در نهایت او را ترک خواهید کرد و به همین دلیل فردی قابل اعتماد برای او وجود ندارد
او در آغاز رابطه، شما را به عنوان تنها فردی که می توانست آرزویش را داشته باشد، قلمداد می کند؛ سپس به شدت به شما وابسته می شود و مصرانه از شما می خواهد که تقریبا تمام اوقات خود را به او اختصاص دهید؛ حضور افراطی او در زندگی شما و تقاضای مداوم او برای بذل توجه، شما را به ستوه خواهد آورد.
پس از مدت کوتاهی شما دیگر آن فرد ایده ال او نخواهید بود، زیرا او به زودی متوجه می شود که شما به قدر کافی قادر به تأمین نیازهای عاطفی او نیستید. بنابراین، شما نیز همانند هر فرد دیگری که در رابطه عاطفی با فرد مرزی قرار دارد، در نهایت از سوی محبوب خود متهم به بی وفایی و بی عاطفگی خواهید شد. در چنین نقطه ای است که رابطه شما دچار بحران شدید می گردد و محبوب شما در واکنش به این وضعیت با خشم و پرخاش از شما می خواهد که وقت و توجه بیشتری به او اختصاص دهید.
شاید مشکل زاترین جنبه ارتباط عاطفی شما با یک فرد مرزی، احساس شما در پی فروپاشی چنین رابطه ای باشد. با اینکه شما گناهی ندارید، اما او ممکن است حتی در انظار مردم شما را مورد اهانت قرار دهد. در پی این رفتار ممکن است که او به سرعت دچار احساس شرم، گناه و احساس بی ارزشی شده و سپس اقدام به آسیب رسانی به خودش کند. آنگاه شما همواره از خودتان می پرسید که نقش شما در ایجاد رفتارهای تکانشی او چیست؟ رفتارهایی که در نهایت شما را از حضور در چنین رابطه ای خسته و دلزده می سازد.
رابطه عاطفی با فردی که از اختلال شخصیت مرزی رنج می برد، از همان آغاز محکوم به زوال است. وخامت اختلال شخصیت مرزی به اندازه ای است که حتی روان درمانگران نیز از درمان آنها اکراه دارند زیرا آنها به سرعت خشمگین می شوند، اقدام به خودکشی می کنند و حد و مرزهای تعیین شده توسط شما را زیر پا می گذارند. نکته جالب توجه این است که هنگامی که در یک رابطه عاطفی همه چیز به خوبی می گذرد، فرد مرزی آن را به گونه های مختلف به آشوب می کشد، زیرا نشاط و شادی و راحتی با روحیه او سازگار نیست و فقط از طریق احساس خشم، افسردگی و طرد شدگی است که به رضایت خاطر لازم دست می یابد. اگر چه در نهایت این شما هستید که بایستی تصمیم بگیرید که با محبوب مرزی خود قصد ماندن دارید یا نه، اما هنگام اقدام به تصمیم گیری یادتان باشد که زندگی با یک فرد مرزی از آغاز تا پایان آن طوفانی و پر از دردسر است.
قسمت چهارم : شخصیت مرزی به عنوان همسر
رابطه عاطفی پی در پی با افراد مرزی حکایت از این دارد که شما همواره عاشق فردی می شوید که
- از نظر عاطفی پرشور و بی ثبات است.
- ترس از طرد شدن دارد و غالب رفتارهای شما را حمل بر این می کند که شما قصد ترک او را دارید.
- به آسانی دچار خشم و افسردگی و رفتارهای تکانشی می شود.
- برخی مواقع تهدید به خودکشی می کند، به طور نمایشی دست به خودکشی می زند یا به ضرب و جرح خود می پردازد.
- دارای احساس مزمن پوچی و بی حوصلگی است.
- ممکن است به صورت زبانی یا فیزیکی دست به پرخاشگری علیه شما بزند.
شاید بزرگترین دلیلی که بسیاری از افراد را به سمت ایجاد رابطه عاطفی با افراد مرزی می کشاند این است که آنها در آغاز رابطه بسیار پر شور و هیجان انگیز هستند. یک فرد مرزی در رابطه عاطفی خود با دیگری چیزی به نام احتیاط، محدودیت و حد و مرز را نمی شناسد، به حدی که در زمینه رابطه جنسی، او حد فاصل میان مخالفت تا موافقت کامل را در عرض چند روز یا حتی چند ساعت طی می کند. این افراد از جنبه های گوناگون، رفتارهای جنون آمیزی را از خود به نمایش می گذارند، که شاید در ابتدا برای شما جالب و خوشایند باشد. به احتمال زیاد برای یک مرد، زنی که در همان نگاه اول عاشقش می شود و به سرعت خودش را به طور کامل و بدون هیچ احتیاطی در اختیارش قرار می دهد، می تواند بسیار جالب توجه باشد. اگر شما شیفته روابط پرشور و هیجان انگیز هستید، اگر شما در زمینه رفتار مناسب با جنس مخالف از عزت نفس اندکی برخوردار هستید، آشنایی یک فرد مرزی در ابتدا برای شما به منزله فرصتی طلایی جلوه خواهد کرد.
پس از دوران خوش اولیه، شما بایستی انتظار آن را داشته باشید که محبوب مرزی خود را همواره در یکی از دو حالت، خشم، کج خلقی، افسردگی و آسیب رسانی به خود و حالت شادی مفرط و شور جنسی فراوان بیابید. به طور کلی غالب افراد پس از گذشت دوران اولیه آشنایی با دیدن بی ثباتی عاطفی افراد مرزی از رابطه با آنها کناره می گیرند و تنها اندک افرادی همچنان در رابطه عاطفی با آنها باقی می مانند.
حال اگر شما یکی از این افراد گروه اخیر هستید، به نظر می رسد که شما بایستی در یک خانواده آشفته، در کنار پدر یا مادری دچار اختلالات خلقی، که ارتباط با او برای شما دشوار بوده است، رشد یافته باشید. شاید اکنون این ویژگی آشنا و خوشایند (اگر چه بیمارگونه) را که روزگاری در پدر یا مادر خود تجربه کرده اید، در محبوب مرزی خود می یابید. همچنین شاید شما با ماندن در رابطه محبوب مرزی خود، به طور ناخودآگاه سعی در درمان او دارید، کاری که به هنگام کودکی نتوانستید آن را در مورد پدر یا مادری که هیچگاه شما را درک و تایید نکردند، به انجام برسانید.
به هر حال، هر آنچه که سبب جذب شما به سمت چنین رابطه طوفانی می گردد، ارزش آن را دارد که شناسایی شده و علل زیربنایی آن مورد بررسی قرار گیرد.
اگر چه ممکن است دوستان و اطرافیان ما از اینکه ما به چنین رابطه ای تن داده ایم و هر چند وقت یکبار با اضطراب فراوان برای رهانیدن محبوب خود از خطر مرگ به سمت بخش اورژانس روان هستیم، سرشان را به علامت تعجب تکان دهند، اما ما همچنان احساس می کنیم که بایستی رابطه با او را همچنان حفظ کنیم.
در آغاز رابطه نه تنها هیچ گونه رفتار غیر عادی و نابهنجاری در او به چشم نمی خورد، بلکه بسیار پرشور، هیجان انگیز و بسیار جنسی نیز جلوه می کند. به این ترتیب، ممکن است که چنین فردی برای افرادی که عادت به ناجی بودن و مراقبت از دیگران دارند از جذابیت بیشتری برخوردار باشد.
اگر فرد محبوب شما دارای افکار خودکشی است و همزمان از افسردگی نیز رنج می برد، به احتمال زیاد او نیاز دارد که توسط یک فرد متخصص تحت دارودرمانی و روان درمانی قرار گیرد.
تحقیقات نشان می دهند که داروهای ضد افسردگی در درمان افسردگی های شدید افراد مرزی مفید واقع شده اند. البته به دور از انصاف است که گمان کنیم خلق افسرده محبوب شما ریشه در اختلال شخصیت او دارد. در هر صورت غالبأ لازم است که محبوب خود را ترغیب کنید که نزد یک متخصص، تحت درمان قرار گیرد
با وجود این بایستی بدانیم که احتمال مرگ افراد مرزی در اثر خودکشی بیش از دیگر انواع اختلال شخصیت است که در این کتاب به بررسی آنها پرداخته شده است. در نهایت، ممکن است آنها به قدری افسرده و پریشان شوند که تعمدة به زندگی خود پایان دهند و یا آنکه در اثر مصرف بسیار بالای قرص های خواب آور و یا ایجاد جراحات عمیق در رگهای دست خود، بدون آنکه قصد آن را داشته باشند، سهوا خود را به کشتن دهند.
آنچه شما باید بدانید این است که تهدید به خودکشی یکی از ویژگی های شخصیتی محبوب مرزی شماست و همیشه باید آن را جدی تلقی کرده و اقدامات لازم را در جهت جلوگیری از آن به عمل آورید و هیچ گاه به خودتان نگویید که: «نه او این کار را نمی کند.» یا «او قادر به انجام این کار نیست. زیرا تحقیقات نشان می دهند که آنها بارها به طور جدی اقدام به خودکشی می کنند و گاهی نیز در این کار موفق بوده اند.
قسمت پنجم : با یک فرد مرزی چگونه برخورد کنیم
اما اگر شما با چنین فردی ازدواج کرده اید، ما در اینجا برخی راهبردهایی را که می تواند اندکی از دشواری های زندگی با چنین شخصی را کاهش دهد، به شما معرفی می کنیم
درمان امری ضروری است در اینجا باید به یک تناقض اشاره کرد: با اینکه درمان اختلال شخصیت مرزی بسیار طولانی است و به ندرت مؤثر واقع می شود، اما به هر حال درمان امری ضروری به شمار می رود. چرا؟ به این دلیل که حتی اگر شما صبورترین و عاشق ترین فرد در دنیا نیز باشید، به تنهایی قادر به بهبودی فردی که احساسی شکننده نسبت به خود دارد، نیستید و هر چند که اگر شما از آن دسته افرادی باشید که به کمک کردن به دیگران اعتیاد دارید، شاید تمایلی به باور این حقیقت نداشته باشید و به گونه ای شاعرانه گمان کنید که عشق همه چیز را درست می کند، اما عشق همه چیز را درست نمی کند
بنابراین، توصیه ما را بپذیرید و هر چه زودتر محبوب خود را متقاعد کنید که تحت درمان فردی متخصص در درمان اختلال شخصیت مرزی، قرار گیرد. همسر شما باید بداند که اصرار شما به درمان از عشق زیاد شما نسبت به او سرچشمه می گیرد و هم اینکه دیگر نمی توانید شاهد دردها و رنج هایی که بر او می رود باشید. در غالب موارد بهترین درمان در چنین شرایطی، روان درمانی طولانی مدت همراه با دارودرمانی (تجویز داروهای ضد افسردگی) است.
رفتارهای خود تخریبی همسرتان را تقویت نکنید از آنجا که بسیار محتمل است که شما رفتارهای خودتخریبی همسر خود را به طور ناخواسته تقویت کنید. در اینجا به شما توصیه می شود که هنگام تهدید او به خودکشی به توصیه های زیر عمل کنید
هنگام تهدید او به خودکشی به توصیه های زیر عمل کنید
- با خشم و دشمنی با او برخورد نکنید.
- به او نگویید که مطمئن هستید تهدید خود را عملی نخواهد ساخت.
- به خواسته های او تن بدهید.
هرچه می کنید، فقط ناخواسته رفتار تهدید آمیز او را مورد تقویت قرار ندهید
همواره طرحی برای واکنش مناسب نسبت به رفتارهای خودتخریبی همسر خود داشته باشید، آن را با او در میان گذاشته و سپس در مواقع ضروری آن را به مورد اجرا بگذارید. این طرح می تواند شامل تماس با فرد متخصصی که همسر شما تحت درمان او قرار دارد و یا مرکز پلیس و همزمان درخواست کمک از اعضای خانواده و دوستان تان باشد، اما همه این کارها بایستی در کمال خونسردی و طبق طرحی که با همسرتان در میان گذاشته اید انجام پذیرد، تا او نتواند از طریق تهدید شما به خودکشی به سود روانی دست یافته و بیش از پیش رفتار مزبور در او تقویت شود.
می توانید به او بگویید: «من تو را دوست دارم. من دوست ندارم که تو دست به خودکشی بزنی و من بنشینم و تو را نگاه کنم، اما توجه عاطفی خاصی هم به تو نخواهم کرد و در مقابل، تمام تلاش خود را به کار خواهم برد تا در لحظه های بحرانی کمک های لازم در دسترس تو قرار گیرند.»
با تفکر سیاه و سفید همسرتان مقابله کنید یکی از دشوارترین جنبه های زندگی با فرد مرزی، این است که شما با فردی زندگی می کنید که همه چیز را سیاه یا سفید می بینید. روانشناسان چنین تفکری را تفکر دوباره می نامند. به طور مثال، همسر شما به جای آنکه به شما بگوید: «توبه خاطر کاری که انجام دادم از دست من بسیار عصبانی هستی.» به شما می گوید: تو از من متنفری» و به جای آنکه به شما بگوید: «وقتی من با خوردن قرص اقدام به خودکشی کردم و تو به پلیس تلفن کردی، احساس کردم که می خواهی مرا ترک کنی.»، به شما می گوید: «من اصلا نمی توانم به تو اعتماد کنم. تو هم مثل بقیه آدم ها هستی.»
تقویت نقاط قوت از آنجایی که همسر مرزی شما، خود را فرد بی ارزشی می داند و هر لحظه انتظار آن را دارد که از سوی شما طرد شود، لازم است که شما به طور مداوم رفتارهای مثبت او را مورد تحسین و تشویق قرار دهید
برای این منظور در ابتدا نقاط قوت و استعدادهای او را شناسایی کرده و آنها را همراه با تحسین و تمجید به او یاد آور شوید. هوش، خلاقیت، حس شوخ طبعی و مهربانی می تواند از جمله نقاط قوت مزبور باشد، اما از آنجایی که به احتمال زیاد هیچگاه همسر شما به خاطر نقاط قوت خود، مورد تحسین و تمجید قرار نگرفته است، شما در این زمینه کار سختی را در پیش رو خواهید داشت تا در نهایت همسر شما به نقاط قوت خود آگاهی همهم یافته و به واسطه داشتن آنها احساس ارزشمندی کند