بررسی شخصیت پارانوئید

در سومین مقاله از سری مقالات معرفی شخصیت و اختلالات شخصیت قصد داریم اولین ناهنجاری شحصیت را بررسی کنیم

این مقاله از سری مقالات اختلالات شخصیت برگرفته از کتاب عشق ویرانگر نوشته براد جانسون و کلی موری می باشد

ما در این سری از مقالات به 4 موضوع اصلی در این مورد می پردازیم

  1. نشانه های اختلال شخصیت
  2. داستانی ازاختلال  شخصیت
  3. شخصیت پارانوئید به عنوان همسر
  4.  چرا جذب این افراد می شویم

 

در ابتدا به نشانه های این اختلال می پردازیم

  1. او گمان می کند که شما به او صدمه می زنید، از او سوءاستفاده می کنید با او را تا حدی فریب می دهید.
  2.  به نظر می رسد به طور دائم به این فکر می کند که آیا شما به او وفادار هستید؟
  3.  او در اینکه به شما اعتماد کند تردید دارد و از این می ترسد که مبادا شما از اطلاعاتی که درباره او دارید، علیه او استفاده کنید.
  4. او حرف های شما را حتی اگر در تحسین و تمجیدش باشد نیز به گونه ای منفی، تهدیدکننده و تحقیرکننده تعبیر و تفسیر می کند.
  5. هنگامی که او احساس می کند از سوی فردی مورد تحقیر، توهین یا بی اعتنایی واقع شده است (که غالبا چنین احساسی دارد، به احتمال زیاد کینه فرد را برای همیشه به دل میگیرد.
  6.  او به آسانی احساس می کند که مورد حمله واقع شده است و به سرعت با خشم و پرخاشگری به مقابله برمی خیزد.
  7.  به نظر می رسد او همواره نسبت به وفاداری شما مشکوک است و همواره احتمال می دهد که شما به او خیانت می کنید و در این رابطه از شمابازجویی می کند.

 

آیا هیچ کدام از موارد فوق برای تان آشنا به نظر نمی رسد؟ آیا با فردی شکاک، بی اعتماد و متهم کننده رابطه عاطفی داشته اید؟ آیا محبوب کنونی شما فردی شکاک و بدبین است؟ اگر چنین است، ما به شما توصیه میکنیم داستان جولیا را که در پی می آید، بخوانید و سپس موارد هشداردهنده در این فصل را مورد ملاحظه قرار دهید.

 به طور کلی افراد بسیار شکاک که در اصطلاح روان شناسی به آنها پارانوئید گفته می شود، افراد خطرناکی هستند و می توانند به افراد پیرامون خود از نظر فیزیکی یا روانی آسیب وارد کنند.

 

بخش دوم : داستانی از ناهنجاری

 

داستان امیر هنگامی که به هدیه فکر می کنم، از احساسی که در برخورد اول با او به من دست داد واقعا متعجب می شوم.

 او فردی بسیار زیبا، شیک پوش و ساکت و آرام بود  آرامش و سکوتی حاکی از ابهت و وقاری پرمعنا. هنگامی که او به بخش ها منتقل شد، تعدادی از همکاران زن من شیفته و واله او شدند. من نیز قبول می کنم که از همان ابتدا مجذوب او شدم. البته او از همان ابتدا مشکوک به نظر می آمد؛ مثلا او از بیان هر چیزی در مورد خودش و یا توضیح اینکه چرا به بخش ما منتقل شده است، اجتناب می کرد.

 همچنین او فردی عصبی به نظر می رسید و خود را داخل شوخی های معمول در محیط کاری، نمی کرد. او گاهی پس از شنیدن یک جوک لبخندی بر لبانش نقش می بست، اما من فکر می کنم در همان لحظه به این فکر بود که آیا این جوک درباره او گفته شده است؟ و گویا این احتمال را نیز می داد که همکارانش پشت سرش حرف می زنند و او را مسخره می کنند.

 در چنین لحظه هایی او آزرده و آسیب پذیر به نظر می رسید، چیزی که تا حدی برای من خوشایند جلوه می کرد.

هنگامی که امیر  برای اولین بار از من دعوت کرد با او بیرون بروم، بسیار مشتاق و پرشور به نظر می رسید. اولین دیدارهای ما واقعا دلچسب بود. به نظر می رسید که امیر نیاز به اطمینان خاطر از سوی من داشت و من نیز به او اطمینان میدادم. به طور مثال، او از من می پرسید که آیا ممکن است با مردان دیگری نیز رابطه برقرار کنم.

 به نظر می رسید از این می ترسد که من به سمت مرد دیگری جلب شوم. من اکنون می فهمم که حتی پس از آنکه به او اطمینان می دادم که هرگز به مرد دیگری علاقه ندارم، باز هم نسبت به درستی حرف های من شک داشت. همچنین به نظر می رسید از اینکه همکارانش او را دوست نداشته باشند هراس داشت و همواره می خواست بداند که آنها پشت سر او چه می گویند. او چندین بار در مورد برخی از همکاران مان بدگویی کرد که من آن را به حساب این گذاشتم که آنها او را عصبی کرده اند، یا اینکه می خواهد من فقط به او توجه داشته باشم. اگرچه من در چنین لحظه هایی تلاش می کردم که به امیر  اطمینان خاطر دهم که جز او به کسی توجه ندارم، اما با افزایش تعداد این گونه موارد، من اندک اندک نگران شدم که مبادا امیر از نظر روانی ایرادی داشته باشد. همچنین من متوجه شدم که گفتگوهای میان ما فقط و فقط به من اختصاص یافته است، نه به خاطر اینکه من دوست داشته باشم فقط در مورد خودم حرف بزنم، بلکه امیر به شدت تمایل داشت که هرچه بیشتر در مورد زندگی گذشته من، عقاید من درباره موضوعات مختلف و امثال آن بداند.

 از سوی دیگر، پس از مدتی متوجه شدم که من تقریبا چیزی درباره امیر نمی دانم. در حقیقت او به طور عمد از هرگونه گفتگوی صمیمانه درباره خودش اجتناب می کرد. نیازی به گفتن ندارد که این کار او تا چه حد مرا ناراحت می ساخت.

با اینکه من تا حدی متوجه احساس عدم امنیت امیر شده بودم، اما او هنوز برای من جذاب و دوست داشتنی بود. هنوز درست نمی دانم چه شد که برای چهارمین باری که با هم تنها بودیم، من به او اجازه دادم که مرا تصاحب کند.

 سپس عجیب ترین چیز ممکن به وقوع پیوست. جریان از این قرار بود که من داشتم از خوبی های امیر تعریف می کردم، که ناگهان او حالت دفاعی به خود گرفت. گویا گمان می کرد که من او را مسخره می کنم. هرچه من بیشتر تلاش می کردم او را قانع کنم که اشتباه می کند، او بیشتر اطمینان می یافت که اشتباه نکرده است. عجیب تر از همه اینکه من کم کم قانع شدم که او درست می گوید و به همین دلیل از اینکه سبب آزار او شدم، احساس گناه کردم و اکنون می فهمم که من تا چه حد احمقانه فکر می کردم.

روز بعد، او به داخل دفتر من آمد و دید که من با چند تن از دوستانم در حال خندیدن هستیم. اگرچه موضوع خنده ما اصلا ارتباطی با امیر نداشت، اما از حالت چهره او متوجه شدم که بسیار آزرده و عصبانی شده است: انگار که ما داشتیم درباره او حرف می زدیم و او را مسخره می کردیم. شب آن روز او به من تلفن کرد و حرف های عجیب و غریبی به من زد. تا جایی که یادم مانده است او گفت: «آیا به دوستانت گفتی که ما با هم رابطه عاشقانه ای داریم ؟ اگر من با تو صمیمی شدم به خاطر این بود که به تو اعتماد کردم.»

 همچنین او گفت که یکی از همکاران مان به نام اقای احمدی از دست او عصبانی است، چون مدتی است که رفتارش با او تغییر کرده است. من که بی نهایت عصبانی شده بودم به طعنه گفتم: «آره، تو درست میگویی، من به همه همکاران خانم گفتم که ما رابطه عاشقانه ای داریم .» و سپس او را به فحش کشیدم. امیر که عصبانیت شدید مرا دید کوتاه آمد و از من عذرخواهی کرد، اما معلوم بود که هنوز شک او نسبت به من رفع نشده است.

تا چند روز همه چیز عادی بود و ما چند بار دیگر در بیرون از محل کار با هم ملاقات کردیم، اما از آن به بعد رابطه ما رو به وخامت گذاشت. او هر شب چندین بار به من تلفن می کرد و اگر خط من مشغول بود، مرا مورد بازجویی قرار می داد و مرا متهم می کرد که با مرد دیگری در حال صحبت بودم.

 چندین بار نیز که شب هنگام من به همراه یکی از دوستانم برای خرید از خانه بیرون رفته بودم، هنگامی که به خانه برگشتم دیدم که امیر در واتس اپ پیام داده  است. اگرچه او در پیام خود تلاش کرده بود که ناراحتی خود را آشکار نسازد، اما از لحنش مشخص بود که از دست من عصبانی است و نسبت به اینکه من آن موقع شب کجا هستم مشکوک است.

 پیام های او غالبا این گونه بودند: کجایی هدیه؟

 اگر قرار است ما با هم باشیم، من باید بتوانم به تو اعتماد کنم، من باید به وفاداری تو اطمینان داشته باشم، تا نهال عشق ما بزرگتر شود.

 همچنین او چیزهای عجیبی در مورد همکاران مان بیان می داشت، او می گفت که آنها می خواهند طرح های اقتصادی او را بدزدند و از آن بهره برداری کنند. او حتی یک بار به طور ضمنی اظهار داشت که فکر می کند من با یکی از مردان همکارمان رابطه پنهانی دارم.

خیلی زود متوجه شدم که فقط من نیستم که از رفتار او تعجب می کنم. یک روز خانم اسدی، سرپرست قسمتی که من در آن کار می کردم، به من گفت که زیاد به  امیر نزدیک نشوم. او گفت که همکاران او از دست بدگمانی های او به ستوه آمده اند، تا جایی که صراحتا تقاضای انتقال او به بخش دیگری را کرده بودند.

 او همکاران خود را به طور مبهم و غیر مستقیم تهدید کرده بود و گفته بود اگر کسی بخواهد طرح های او را بدزدد  ، بیش از آنچه گمان می کند برایش گران تمام خواهد شد. حال امیر  به فردی همیشه عصبی تبدیل شده بود. من بعید می دانم که او می توانست به کسی، حتی من، اعتماد کند. یک روز صبح خانم اسدی مرا به کناری کشید، او خیلی نگران به نظر می رسید و من حدس زدم که هرچه هست بایستی که پای امیر  در میان باشد.

 او با سرپرست قبلی امیر تماس گرفته بود و علت انتقال امیر به این بخش را جویا شده بود. علت همانی بود که ما در اینجا با آن مواجه بودیم. او به طور مداوم همکارانش را متهم کرده بود که قصد دارند طرح هایش را بدزدند و آینده کاری او را از بین ببرند.

همکاری کارکنان بخش با او غیرممکن شده بود. سرانجام، سرپرست امیر به طور جدی به او پیشنهاد کرده بود که یا به بخش دیگری برود و یا اخراج است.

چنین خبری مرا به شدت به فکر فرو برد و سبب شد که من به طور کامل از امیر  فاصله بگیرم. او به طور مداوم به من تلفن می کرد و با ماشین اطراف خانه ام می چرخید و از من می خواست که با او بیرون بروم و من به او می گفتم که دیگر مایل به ادامه رابطه با او نیستم، در طی این مدت از ترس آزار او، در تمام مدتی که در خانه بودم، یکی از دوستان دخترم با من به سر می برد.

در نهایت، در محل کارم به صورت کتبی از او به سرپرست بخش شکایت کردم و درخواست کردم که از او بخواهند در محل کار وارد دفتر کار من نشود. به دنبال این شکایت، امیر اخراج شد. باید بگویم که هیچ کس از رفتن او ناراحت نبود. در واقع احساس می شد که پس از مدت ها همه ما نفس راحتی کشیدیم. من از آن پس خبری از او نداشتم. آرزو میکنم که از این پس نیز نداشته باشم. در پایان باید بگویم که برای همه زنهایی که با مردهای شکاک زندگی می کنند، احساس تأسف می کنم.

 

محبوب شکاک همه ما اذعان داریم که در این زمانه محتاط بودن و حالت دفاعی داشتن، تا حدی معقولانه محسوب می شود؛ چرا که آدم های ساده لوح و خوش بین همواره در معرض آزار و سوء استفاده قرار دارند. همه انسانها برای آنکه زندگی، خوبی داشته باشند، لازم است که بتوانند در مواقع ضروری از خود در مقابل خطرهای زندگی، از جمله روابط آزاردهنده دفاع کنند.

 هنگامی که فرد محبوب ما به طور مداوم به ما شک دارد و به ما اعتماد نمی کند، در این صورت ما با فردی دارای اختلال شخصیت پارانوئید وارد ارتباط شده ایم. این اختلال شخصیت بسیار فراسوتر از احتیاط های لازم در روابط بین فردی عمل می کند. یک فرد پارانوئید در تمام مدت در هراس و عدم اعتماد به دیگران به سر می برد. او عقیده دارد که نمی توان به دیگران واقعأ اعتماد کرد و همه افراد موذی و مغرض هستند و نسبت به او سوءنیت دارند. بنابراین شعار یک فرد پارانوئید به احتمال زیاد چنین است: «به کسی اعتماد نداشته باشه. افراد پارانوئید به عنوان افراد کینه ای شهرت دارند آنها گناه کسی را نمی بخشند، حتی اگر در مورد او اشتباه کرده باشند به نظر می رسد که فرد پارانوئید آزردگی خود از دیگری را به مرور ایام شدت بیشتری می بخشد؛ چنانکه شما میان اتفاقی که مدت ها قبل افتاده و خشمی که او اکنون به دل گرفته است، هیچ ارتباط منطقی نمی بینید.

از نقطه نظر فرایندهای فکری، افراد پارانوئید دارای افکاری دو قطبی هستند.

آنها دنیا را یا سفید یا سیاه می بینند. . بنابراین، افراد پیرامون آنها یا در خدمت آنها هستند یا علیه آنها موضع گرفته اند ، بنابراین، شما همواره باید احساس وفاداری خود را به او اعلام دارید یا آنکه به طور مداوم متهم به خیانت شوی

علاوه بر این، او شواهد عینی علیه باورهای پارانوئیدی خود را نادیده گرفته و یا تخریب می کند تا بدین وسیله همچنان برای خودش ثابت کند که دنیا و افراد ساکن در آن، دشمن و غیرقابل اعتماد هستند. به طور مثال، هنگامی که او محبوب خود را به خیانت متهم می سازد، ابتدا شواهد مبتنی بر وفاداری فرد محبوبش را نادیده گرفته و به شواهد جزئی و قابل چشم پوشی استناد می کند به طور مثال، «چرا امشب پانزده دقیقه دیرتر از خرید برگشتی؟

متأسفانه به دلیل تمایل او به استناد به شواهدی که تنها از فرضیات بدبینانه اش پشتیبانی می کنند، گفتگوی منطقی و متقاعد ساختن او به اینکه اشتباه فکر می کند، تقریبا غیرممکن است.

به مرور زمان فرد پارانوئید غیرقابل تحمل شده و از سوی دیگران طرد می شود و همین سبب می شود که او بیشتر نسبت به دشمنی دیگران به خودش اطمینان یابد. و بدین ترتیب او وارد یک حلقه معیوب می شود؛ یعنی اینکه فرد پارانوئید با دیگران به عنوان دشمن درگیر می شود و دیگران نیز واکنش منفی به او نشان می دهند و در بازخورد، فرد پارانوئید از واکنش منفی دیگران به عنوان شواهدی برای تأیید افکار بدبینانه اش استفاده می کند.

 

مراقب باشید! هشداری جدی به ویژه برای آن دسته از افرادی که در رابطه با فرد پارانوئید قرار دارند، در اختلال شخصیت پارانوئید بیش از دیگر انواع اختلال شخصیت احتمال

دست زدن به اعمال پرخاشگرانه و خشونت آمیز وجود دارد. برخی موارد، ما در رسانه های جمعی با خبر جنایتی تکان دهنده روبه رو می شویم و سپس شگفت زده می شویم اگر بدانیم فرد مزبور یک فرد پارانوئید بوده است. به یاد داشته باشید هرچه افکار پارانوئیدی جدی تر می شوند، امکان آنکه فرد دارای این افکار دست به عمل بزند، بیشتر از آن می شود که بتواند پیش از وقوع حادثه، آن را علاج کند.

 

شکل گیری اختلال شخصیت پارانوئید فرد پارانوئید غالبا در کودکی به صورت فردی تنها، حساس و با رفتار و روحیه ای عجیب و غریب دیده می شود. او در کودکی از روابط محدودی برخوردار بوده و احتمالا توسط دیگر بچه ها مورد تمسخر و طرد واقع می شده است. علاوه بر این، حداقل یکی از والدین فرد پارانوئید فردی بی عاطفه، سختگیر و تحقیرکننده بوده است. در نتیجه، در همان کودکی این پیام به او القا می شود که مرتکب خطا شده اند و سزاوار مجازات اند.

 

احتمالا والدین فرد پارانوئید، افرادی کمال گرا بوده و احتمالا تحمل هیچ گونه اشتباهی را نداشته اند. به همین جهت با مشاهده کمترین خطا از سوی فرد پارانوئید او را به شدت تنبیه می کرده اند. برای آنکه به فهم تناقض آشکار میان عالی بودن فرد پارانوئید و احتمال اینکه از سوی دیگران مورد تمسخر واقع شود نایل آییم، باید بدانیم که فرد پارانوئید گمان می کند چون فردی «عالی» است، دیگران چشم دیدن او را ندارند و در نتیجه او را مسخره میکنند. این نوع اختلال شخصیت بیشتر در مردان دیده می شود.

 

شخصیت پارانوئید به عنوان همسر

هنگامی که شما با چنین فردی رابطه عاطفی برقرار می سازید، از همان ابتدا به معنای ضرب المثل معروف «راه رفتن روی پوست تخم مرغ» پی خواهید برد. ممکن است شما به خاطر آنکه حس شکاکیت و عدم اعتماد او را تحریک نکنید، مجبور شوید که به فردی محتاط و فاقد حس شوخ طبعی تبدیل شوید. فرد دارای اختلال پارانوئید نیز غالبا به ایجاد رابطه عاطفی شدید و همزمان مختل و ناخوشایند روی می آورد. از آنجایی که فرد پارانوئید در دوران کودکی به اطرافیان خود بی اعتماد بوده است، در دوران بزرگسالی نیز از نزدیک شدن به دیگران و ایجاد رابطه صمیمانه با آنها هراس دارد.

شما متوجه خواهید شد که محبوب پارانوئید شما هر لحظه در حالت دفاعی به سر می برد، زیرا هر لحظه گمان می کند که واقعه ناخوشایندی اتفاق خواهد افتاد. فرد پارانوئید، فردی دفاعی، نگران از دست دادن کنترل خود و دارای ذهنی است که به طور دائم مشغول ارزیابی وفاداری اطرافیان خود است. چنین فردی گویا قادر به درک این نکته نیست که خشم خودش موجب برانگیختن خشم دیگران می شود.

 به گفته فروید، مکانیسم دفاعی اصلی فرد پارانوئید فرافکنی است: یعنی انکار کامل خشم و دشمنی خود و دیدن آنها در دیگران.

متأسفانه فرد پارانوئید فاقد توانایی لازم برای صمیمی شدن و خودافشایی و اعتماد به یگران است. فرد پارانوئید هنگامی که احساس کند مورد آزار و تمسخر قرار گرفته است، ممکن است حالت یک فرد تهدید کننده را به خود بگیرد.

 با وجود این، به یاد داشته باشید که منشأ خشم و خصومت یک فرد پارانوئید، احساس ترس او از دیگران است. فرد پارانوئید علی رغم آنکه خود را فرد خاصی می داند، با وجود این ترس از این دارد که چون فرد بی ارزشی است، مورد طرد و تحقیر دیگران قرار می گیرد.

 در برخی موارد، یک فرد پارانوئید عاشق، در صورت طرد شدن از سوی معشوق، می تواند به فردی بسیار خطرناک که در پی انتقام است تبدیل شود.

بخش چهارم : چرا حذب افراد پارانوئید می شویم ؟

 

چه اشکالی در من وجود دارد که سبب می شود با یک فرد پارانوئید رابطه عاطفی داشته باشم؟ چرا من همواره عاشق افراد دارای اختلال شخصیت پارانوئید می شوم؟ وقتی به ارتباط خودم با چنین افرادی فکر می کنم متوجه می شوم که همه این ویژگی ها را دارند

  1. به من به عنوان فردی بدنیت و فریبکار مشکوک بوده اند.
  2. . گمان می کردند که من به آنها وفادار نیستم.
  3. از اعتماد به من کاملا اجتناب می کردند.
  4. در هرچه من انجام میدادم با بیان می داشتم، آثاری از تهدید یا توهین می یافتند.
  5.  به نظر می رسید که همواره کینه فردی را که آنها را تحقیر کرده است، در دل می پروراندند.
  6. بدون هیچ دلیل آشکاری، با خشم و ناراحتی و کناره جویی از خود واکنش نشان می دهد
  7.  در واقع فکر می کردند من با فرد دیگری رابطه جنسی دارم یا آنکه قصد دارم چنین کاری را انجام دهم

 

اگر شما از آن دسته افرادی هستید که به طور مداوم عاشق افرادی از نوع پارانوئید می شوید، این سوال را از خودتان بپرسید: چرا من باید جذب رابطه ای شوم که در حیطه آن بایستی همواره دست به عصا راه بروم؟

 چرا من نیاز دارم که به مراقبت و حمایت از فردی بپردازم که اساسا غیرقابل پیش بینی، فحاش و بدبین است؟ آیا من در همان دوران کودکی آموخته ام که در زندگی نقش یک پرستار دلسوز را بازی کنم؟ آیا یکی از والدین من فردی فحاش، الکلى، منزوی یا بی ثبات بوده است؟ اگر پاسخ هرکدام از این پرسش ها مثبت باشد، به احتمال زیاد شما به این دلیل جذب فرد پارانوئید شده اید که شخصیت و رفتار بیمارگونه او برای تان تا حدی آشنا است.

به عبارت دیگر، شما در رابطه عاطفی خود تمایل دارید که به طور مداوم شخص مقابل را از وفاداری خود مطمئن سازید. اگر شما از نظر شخصیتی به ایجاد چنین روابط ناخوشایندی عادت دارید، زمان آن فرا رسیده است که برای رها شدن از نیاز مزمن به پرستاری از افراد دارای اختلال شخصیت، از یک فرد متخصص کمک بگیرید.

 

در اینجا این تناقض وجود دارد که گاهی می بینیم فردی سالم همچنان در رابطه عاطفی با یک فرد پارانوئید باقی مانده است. در چنین وضعیتی ممکن است او گمان می کند که در صورت ترک محبوب پارانوئید خود در حق او بدی کرده است و از این بابت احساس گناه کند. چنین چیزی در مورد برخی از ما که از قبل آمادگی ابتلا به احساس گناه را داریم، صدق می کند؛

در نهایت باید گفت که عشاق پارانوئید می توانند، در میانه در جنگ و دعوا برای مدت کوتاهی رفتارهای معقول و منطقی داشته باشند. به همین جهت شما در چنین ایامی ممکن است نشانه هایی از سلامتی بالقوه را در او مشاهده کنید و امیدوار به رابطه بهتری با او شوید. حتی هنگامی که خانواده و دوستان شما به منظور عدم بحث و مجادله با محبوب پارانوئید شما، رابطه خود را با شما قطع کرده یا کاهش داده اند، باز شما فریب این گونه بهبودی موقتی را خورده و گمان میکنید که هم خودتان و هم اطرافیانتان در قضاوت خود درباره محبوب پارانوئید اشتباه کرده اید

زندگی با فرد پارانوئید
 اگر شما متوجه شده اید که با یک فرد پارانوئید رابطه عاطفی برقرار کرده اید، چه کاری می توانید بکنید؟ آیا هیچ امیدی به رابطه خوشایند و طولانی با او وجود دارد؟ آیا می توانید هیچ تأثیری بر روی او داشته باشید؟ آیا خطری شما را تهدید نمی کند؟ این پرسش ها، پرسش های مهم و دشواری اند. ما از زبان روان درمانگران که تجربه بسیاری در این زمینه دارند به شما می گوییم: چنین رابطه ای را به سرعت ترک کنید. یک حس غریزی به ما می گوید که با یک فرد پارانوئید به احتمال زیاد نمی توان رابطه عاطفی سودمندی برقرار کرد. بنابراین، توصیه ما به شما این است که هرچه زودتر به چنین رابطه زیان آوری پایان دهید.

در کنار چنین توصیه ای، ما قبول داریم که شدت اختلال شخصیت پارانوئید در همه افرادی که مبتلا به آن هستند یکسان نیست و بدین جهت در برخی مواقع تصمیم گیری پیرامون باقی ماندن در کنار محبوب پارانوئید یا ترک او، کار ساده ای نیست. اما به هر حال، اگر شما تصمیم به باقی ماندن در کنار محبوب پارانوئید خود دارید، حتی برای یک مدت کوتاه، به منظور آنکه دچار صدمه جسمی و روانی نشوید، به توصیه های زیر توجه کنید:

  1. توقعات غیرواقعی نداشته باشید
  2. اگرچه سخت است اما به او خشم نگیرید

زندگی با فردی شکاک بسیار ناراحت کننده است. طبیعی است که شما در قبال شکاکیت، اتهامات، سرزنشها و تندی های مداوم او با خشم و ناراحتی از خود واکنش نشان دهید. به طور کلی هرکدام از ما پس از مدتی جر و بحث هر روزه با فردی شکاک و مجادله گر کنترل خود را از دست می دهیم و به او خشم می گیریم، اما مشکل اینجاست که فرد پارانوئید از آنجایی که به ما بی اعتماد است، دقیقا انتظار همین رفتار را از سوی ما دارد.

 خشم تلافی جویانه شما سبب می شود که یک بار دیگر فرد پارانوئید به این نتیجه برسد که مثل همه افراد دیگر، به شما نیز نمی تواند اعتماد کند.

  1. در کشمکش های لفظی درگیر نشوید

مشاجره با او در مورد جزئیات می تواند به واکنش های منفی بیشتری از سوی محبوب پارانوئید شما منجر گردد. از سوی دیگر، گوش دادن بدون قضاوت، و تصدیق تمایل أو به اعتماد، می تواند تا حد زیادی به بهبود شرایط موجود کمک کند. در اینجا لازم است به این هشداری که در پی می آید توجه کنیدپ

 شما بایستی از هرگونه تأیید افکار پارانوئید فرد محبوب تان خودداری کرده و در مقابل، به طور جدی با رفتارهای خصومت آمیز، تحقیرگرانه و تهدیدکننده او مقابله کنید.

  1. در صورت وجود خطر آسیب رسی به شما و یا فرزندان مصالحه نکنید

اگرچه ما همواره اعتقاد به رویکردی همدلانه و حمایتی در قبال فرد پارانوئید داشته ایم، اما در جایی که سلامتی و امنیت شما به خطر می افتد، دیگر لزومی به پیروی از این رویکرد وجود ندارد. زندگی با یک فرد پارانوئید می تواند به افسردگی شما منجر شود.

 این امکان نیز وجود دارد که اتهامات و انتقادات مداوم او، عزت نفس شما را خدشه دار سازد، اما آنچه بسیار نگران کننده است، هنگامی است که جان شما در معرض خطر قرار می گیرد و یا به طور جدی مورد اهانت واقع می شوید.

5. احتمالا روان درمانی مؤثر واقع نخواهد شد

فرد پارانوئید نیز مانند افراد دارای دیگر انواع اختلال شخصیت، به ندرت راضی به پذیرش روان درمانی می گردد، مگر آنکه پای طلاق یا از دست دادن شغلش در میان باشد. هر چند امکان دارد که چنین فردی با یک درمانگر پیرامون افرادی که او را مورد تهدید و آزار قرار می دهند به مشاوره بپردازد، اما در طی این مشاوره ها از اینکه نقش خود را در ایجاد مشکلاتی که دارد مورد تأیید قرار دهد، اجتناب خواهد کرد
 


دانلود مقاله

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده

جستجو در مقالات

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش