در ششمین مقاله از سری مقالات شناخت انواع زنان بر اساس روایت خانم شینودا بولن که انواع کهن الگوهای مردانه و زنانه را بر اساس روانشناسی تحلیلی یونگی معرفی می کند ، برآنیم که کهن الگوی هستیا مبتنی بر کتاب شناخت انواع زنان از انتشارات بنیاد فرهنگ زندگی بررسی کنیم .
کهن الگوی هستیا
حضور الهه هستیا در خانه و پرستشگاه در محور زندگی روزانه قرار داشت. به همین نحو هستیا به عنوان نوعی حضور کهن الگویی در شخصیت زن با اهمیت است و درکی از دست نخوردگی و تمامیت را برای او فراهم میکند
از میان سه الهه ی باکره هستیا از همه بزرگتر بود بر خلاف آرتمیس و آتنا او برای
اکتشاف بیابان یا برقرار کردن یک شهر خطر نکرد و وارد دنیا نشد. او در خانه یا پرستشگاه در حالی که درون اجاق جای گرفته بود میماند.
در ظاهر به نظر میرسد که هستیای بی نام و نشان اشتراک اندکی با آرتمیس سریع العمل یا آتنای باهوش و زره طلایی داشته باشد با این حال هر سه الهه ی باکره در ویژگیهای ملموس و ضروری مشترک بودند اگر چه حوزه ی علایق یا شیوه عمل آنها متفاوت بود. هر یک از آنها از ویژگی «وحدت» در خود برخوردار بود که ویژگی خاص یک الهه ی باکره است هیچ یک از آنها قربانی خدایان مرد یا فانیان نشد. هر یک از آنها از توانایی تمرکز بر آنچه برایشان از اهمیت برخوردار بود و متمرکز شدن بر آن بدون آنکه به واسطه ی نیازهای دیگران یا نیاز به دیگران منحرف شود برخوردار بود.
کهن الگوی هستیا در هشیاری متمرکز با دو الهه ی دیگر همراه است در لاتین واژه ای که برای اجاق به کار میرود focus (کانون) است. هر چند جهت کانون توجه هستیا که رو به درون میباشد متفاوت است. آتنا یا آرتمیس متمایل به بیرون بر دستیابی به اهداف یا تحقق بخشدن به نقشه ها تمرکز میکند. هستیا بر تجربه ی ذهنی و درونی خود تمرکز میکند به طور مثال او در هنگام مراقبه به طور کامل جذب می شود.
شیوه ی ادراک هستیا از طریق نگریستن به درون و ادراک شهودی چیزی است که جریان دارد. شیوه ی هستیا به ما اجازه میدهد تا از طریق تمرکز کردن بر آنچه به طور فردی برایمان پر معناست با ارزشهایمان تماس حاصل کنیم با این تمرکز درونی میتوانیم ماهیت یک موقعیت را درک کنیم همچنین میتوانیم نسبت به منش افراد دیگر بینش پیدا کنیم و الگوی شخصیت آنها را درک نموده و اهمیت اعمال آنها را احساس نماییم این دیدگاه درونی در میان انبوهی از جزئیات گیج کننده نوعی روشنی و وضوح فراهم میکند که در مقابل حواس پنجگانه ی ما قرار میگیرد.
هستیای درون گرا هنگامی که به دلبستگیهای خود توجه میکند ممکن است از نظر عاطفی از آدمهای اطراف خود جدا بوده و از نظر ادراکی به آنها بی توجه باشد. باز هم این جدایی ویژگی خاص هر سه الهه ی باکره است. علاوه بر این مضاف بر تمایل هستیا به کناره گیری از مصاحبت دیگران ویژگی وحدت در خود او در پی سکوت ملایمی است که به آسانی در خلوت یافت میشود.
هستیا در مقام الهه ی خانه و اجاق کهن الگویی است که در زنانی که خانه داری را به جای یک کار روزمره نوعی فعالیت پر معنا می یابند فعال است. با کهن الگوی هستیا خانه داری شیوه ای است که از طریق آن زن به خودش و خانه اش نظم و ترتیب میدهد. زنی که همچنانکه تکالیف روزانه اش را انجام میدهد به احساس هماهنگی درونی نیاز دارد با این جنبه ی کهن الگوی هستیا در تماس است.
رسیدگی به جزئیات امور منزل یک فعالیت تمرکز ،آمیز همتای مراقبه است. اگر زن هستیا میتوانست فرایند درونی خود را به نحوی فصیح و شمرده ادا کند می توانست کتابی با عنوان ذن و هنر خانه داری بنویسد. او از این رو به امور منزل می پردازد که آنها فی نفسه برای او اهمیت دارند و انجام دادن آنها او را خشنود می کند.
آنچه انجام میدهد برای او سرچشمه ی صلح درونی است، مانند زنی معتقد به اصول مذهبی که برای او هر فعالیتی در خدمت خداوند انجام میشود. اگر هستیا کهن الگوی زنی باشد هنگامی که او تکالیف خود را به پایان می رساند در درون خود احساس خوبی دارد در مقابل آتنا از احساس کمال برخوردار است و آرتمیس از این که تکلیف روزانه اش به پایان رسیده و این موضوع او را برای انجام کار دیگری رها میکند به سادگی احساس آسودگی میکند.
هنگامی که هستیا حضور دارد زن با این احساس که فرصت زیادی برای انجام کارها وجود دارد به تکالیف خانه میپردازد. او در حین کار یک چشمش به دنبال ساعت نیست زیرا نه از روی برنامه ی زمانی کار میکند و نه برای کارها زمان تعیین میکند در نتیجه او در آنچه یونانیان آنرا کایروس (۲۷۱) زمان می نامیدند به سر میبرد او در زمان سهیم میشود که این شیوه از نظر روان شناختی پرورش دهنده است. همانگونه که تقریباً تمام تجاربی که در آن ردپای زمان را از دست میدهیم اینگونه هستند هنگامی که زن هستیا رختها را دسته بندی کرده و تا میکند ظرف ها را میشوید و شلوغی ها را منظم میکند در هر کار به شیوه ای صلح آمیز و بی شتاب جذب میشود خانه دارها در حالی که گمنامی خود را حفظ میکنند در حاشیه باقی میمانند وجود آنها اغلب بی اهمیت دانسته می شود و شخصیت های مشهور یا خبرسازی نیستند.
کهن الگوی هستیا در مجامع مذهبی به ویژه آنهایی که آرامش و سکوت را پرورش می دهند، شکوفا میشود اصول تعمق آمیز کاتولیک و ادیان شرقی که تمرینهای معنوی آنها بر پایه ی مراقبه است زمینه ی خوبی را برای زنان هستیا فراهم میکند. دختران باکره ی وستایی و راهبه ها در الگوی کهن الگویی هستیا سهیم هستند. زنان جوانی که وارد صومعه ها میشوند از هویت پیشین خود دست میکشند نام کوچک آنها تغییر میکند و نام خانوادگیشان دیگر به کار نمی رود. آنها مثل هم لباس می پوشند، سخت میکوشند تا از خود گذشته و فداکار باشند. به طور مجرد زندگی میکنند و زندگی خود را وقف خدمات مذهبی میکنند.
همچنانکه مذاهب شرقی غربیان بیشتری را به خود جذب میکنند زنانی که تجسم هستیا هستند میتوانند در اشرام (۲۷۲) و نیز صومعه ها یافت شوند. هر دو شیوه تمرکز درونی اولیه را بر نماز یا مراقبه قرار میدهد آنها تمرکز بعدی را صرف بقای جامعه یا خانه داری میکنند که با این نگرش که این تکلیف نیز نوعی نیایش است. انجام میشود.
اغلب هستیاهای معبد نیز زنان بی نام و نشانی هستند که محجوبانه در آیینهای معنوی و خانه داری روزانه ی مجامع مذهبی خود شرکت میکنند. تعداد قابل توجهی از اعضای زن این مجامع هستیا را با کهن الگوهای نیرومند دیگر ترکیب میکنند به طور مثال سنت ترزا (۲۷۳) ی عارف اهل آویلا (۲۷۴) که به خاطر نوشته های وجد آور خود مورد توجه قرار گرفت جنبه ای از آفرودیت را با هستیا ترکیب نمود. به نظر می رسد مادر ترزا (۲۷۵) گیرنده ی جایزه ی صلح نوبل ترکیبی از دیمیتر مادروار و هستیا باشد. مادر روحانیهایی که به طور معنوی برانگیخته میشوند و مدیران با نفوذ به طور معمول علاوه بر هستیا از ویژگیهای نیرومند آتنا برخوردارند.
هنگامی که آیینهای مذهبی در خانه مشاهده میشوند جنبه های خانه و معبد هستیا با هم جمع میشوند.
هستیا میتواند در زنی یهودی که برای شام سدر (۲۷۶) آماده میشود دیده شود. هنگامی که او میز را می چیند به کاری مقدس مشغول است تشریفات آیینی عبادی که هر ذره ی آن به اندازه ی مبادله آرامی که در طول آیین عشاء ربانی کاتولیک بین پسر محراب و کشیش صورت میگیرد با اهمیت است.
بانوی پیر دانا
هستیا در مقام خواهر بزرگتر خدایان نسل اول المپ و عمه ی باکره نسل دوم در موضع یک ارشد مورد احترام قرار گرفت او دور از دسیسه ها و رقابت و چشم و هم چشمی بستگان خود یا بالاتر از آن قرار گرفت و از گرفتار شدن در تمنیات زودگذر خودداری نمود. هنگامی که این کهن الگو در زنی حاضر است رویدادها همان تأثیری را که بر افراد دیگر دارند بر او ندارند.
زنی که هستیا در درون او حضور دارد به مردم پیامدها داراییها نفوذ و اعتبار یا قدرت دلبسته نیست. او همانطور که هست احساس کمال میکند. من (ایگو) او در خطر نیست زیرا هویت او اهمیتی ندارد و وابسته به شرایط بیرونی نیست :
بنابراین توسط آنچه رخ میدهد نه به وجد آمده و نه از پای در می آید. او از آزادی درونی از خواسته های عملی رهایی از عمل کردن و رنج کشیدن رهایی از اجبارهای درونی و بیرونی برخوردار است در حالی که احساسی با شکوه یک نور سپید آرام و سیال او را در بر گرفته است.
تی. اس. الیوت (۲۷۷) چهار کوراتت (۴)
کناره گیری هستیا این کهن الگو را از ویژگی زن دانا برخوردار می نماید. او همچون پیری است که تمام دنیا را دیده و با روحیه ای که هرگز تضعیف نشده و منشی که تجربیات آن را آبدیده نموده از خطرات جان سالم به در برده است.
الهه هستیا در معابد همه ی خدایان دیگر مورد احترام بود هنگامی که هستیا در «معبد» یا شخصیت خدایان کهن الگوهای دیگر سهیم میشود دیدگاه عاقلانه ی خود را در اختیار اهداف و مقاصد آنها میگذارد.
بنابراین یک زن هرا که هنگامی که به پیمان شکنی همسرش پی میبرد با درد واکنش نشان میدهد اگر از هستیا نیز به عنوان یک کهن الگو برخوردار باشد آن همه آسیب پذیر نخواهد بود زیاده رویهای تمام کهن الگوهای دیگر با مشاوره ی عاقلانه ی هستیا اصلاح میشود هستیا حضوری محسوس است که یک حقیقت را انتقال میدهد یا بینشی معنوی را به ارمغان می آورد.
خود (۲۷۸) محوریت درونی معنا و اشراق معنوی
هستیا کهن الگوی محوریت درونی است. او نقطه ی ساکنی است که به فعالیت معنا می بخشد. نقطه ی مبنای درونی که به زن اجازه میدهد در بحبوبه ی آشفتگی بیرونی بی نظمی یا شلوغی متداول روزانه آرام گیرد. هنگامی که هستیا در شخصیت زنی حضور دارد زندگی او از معنا برخوردار است.
اجاق مدور هستیا با آتشی مقدس در میان خود به شکل یک ماندالاست تصویری که در مراقبه به کار میرود و نماد تمامیت یا کمال است یونگ درباره ی نمادهای ماندالا نوشت
درونمایه ی اساسی آنها پیش آگهی از سوی مرکز شخصیت است. نوعی نقطه ی مرکزی درون روان که همه چیز به آن مربوط است همه چیز توسط آن نظم می یابد و خودش منبع انرژی است. انرژی نقطه مرکزی تقریباً در اجبار مقاومت ناپذیر و نیاز مبرم برای آنکه فرد آن چیزی بشود که هست آشکار میشود درست همان گونه که هر موجود زنده ای به سمت پذیرفتن فرمی کشیده میشود که ویژگی خاص طبیعت آن است شرایط هر چه باشد اهمیتی ندارد این مرکز همچون ایگو (من) در نظر گرفته نشده و احساس نمیشود اما در این صورت ممکن است فرد آن را به عنوان خود ابراز نماید (۵)
هنگامی که با وحدتی که ما را به جوهر هر چیز در بیرون از خودمان متصل میکند رابطه ای احساس میکنیم خود را به طور درونی تجربه میکنیم در این سطح معنوی «اتصال» و «جدایی» به طور متناقض یک چیز هستند هنگامی که خودمان را در تماس با منبع درونی حرارت و روشنایی به بیان استعاره ای گرم و روشن از آتش روحانی احساس میکنیم این آتش کسانی را که در خانواده مان به آنها عشق می ورزیم گرم میکند و ما را در تماس با کسانی نگاه میدارد که از آنها دور هستیم. آتش مقدس هستیا بر اجاق خانواده و درون معابد یافت میشد. الهه و آتش یکی بودند. خانواده ها را به یکدیگر و دولت شهرها را به کوچ نشینان متصل میکردند. هستیا حلقه ی ارتباط دهنده ی معنوی در میان همه ی آنها بود. هنگامی که این کهن الگو سبب تمرکز معنوی و مرتبط بودن با دیگران میشود نمودی از خود می باشد.
هستیا و هرمس (۲۷۹) دوگانگی کهن الگویی
ستون و حلقه ی دایره شکل به تدریج اصول مردانه و زنانه را بازنمایی کرده اند. در یونان باستان ستون هرم» که بیرون در خانه می ایستاد نمایانگر هرمس بود در حالی که اجاق مدور درون خانه هستیا را نمادین میکرد در هند و دیگر نقاط شرق ستون و دایره جفت هستند عضور آلت مانند عمودی در حلقه یا آلت زنانه داخل میشود و مانند بازی حلقه - تاس بچه ها روی آن قرار میگیرد آنجا ستون و دایره با هم یکی شدند در حالی که یونانیها و رومیها همین دو نماد هرمس و هستیا را مرتبط اما جدا از یکدیگر نگاه میداشتند برای تأکید بیشتر براین جدایی هستیا بزرگترین المپی و نیز الهه ی باکره است که هیچگاه در او نفوذ نخواهد شد. او عمه ی باکره ی هرمس است که جوانترین خدای المپ در نظر گرفته میشود . و پیوند آنها نامحتمل ترین پیوند است.
از دوران یونان باستان به این طرف فرهنگهای غربی بر دوگانگی تأکید کرده اند نوعی شکاف یا تمایز بین مردانه و زنانه ذهن و بدن منطق و عشق فعال و پذیرا که بعدها همگی تبدیل به ارزشهای برتر و پست تر شدند هنگامی که هستیا و هرمس هر دو در خانواده ها و پرستشگاه ها مورد احترام بودند ارزشهای زنانه ی هستیا به هر حال مهم تر بودند او بالاترین احترامها را دریافت میکرد. در آن زمان نوعی دوگانگی مکمل وجود داشت از آن موقع به بعد هستیا ناچیز شمرده شده و فراموش شده است. از آتش مقدس او دیگر مراقبت نمیشود و آنچه او نمایان گر آن بود دیگر محترم شمرده نمی شود.
هنگامی که ارزشهای زنانه ی هستیا فراموش شده و مورد بی حرمتی واقع میشوند اهمیت محراب درونی رفتن به درون برای یافتن معنا و صلح و اهمیت خانواده به عنوان محل عبادت و منبع گرما تقلیل یافته یا از دست میرود. به علاوه احساس ارتباط بنیادی با دیگران نیاز همشهریان یک شهر کشور یا جهان برای اتصال با یکدیگر به واسطه نوعی پیوند روانی مشترک رنگ می بازد.
در سطح عرفانی کهن الگوهای هستیا و هرمس از طریق تصویر آتش مقدس در میانشان با هم مربوط میشوند هرمس - مرکوری مرکوریوس کیمیایی - روح بود که به عنوان آتش عنصری و اصلی در خیال میآمد چنین آتشی که به طور نمادین در مرکز زمین واقع شده بود سرچشمه ی دانش عرفانی در نظر گرفته میشد.
هستیا و هرمس نمایانگر تصورات کهن الگویی روح و جان هستند. هرمس جانی است که روح را بر آتش قرار میدهد. در این زمینه هرمس همچون بادی است که بر فراز ذغالهایی که در میان اجاق دود میکنند میوزد و سبب میشود که آنها مشتعل شوند. به همین ترتیب تصورات میتوانند احساسات ژرف را بیفروزند یا واژه ها میتوانند آنچه را که تاکنون به طرزی بیان ناشدنی شناخته شده است هوشیار سازند و آنچه را که به طور تیره و تار ادارک شده روشن نمایند.
هستیا میتواند در خلوت آرام و احساس نظمی که از انجام دادن خانه داری تعمق آمیز ناشی میشود یافت شود با این روش زن میتواند به تمامی در هر تکلیفی بدون عجله برای انجام دادن آن با فرصت کافی برای لذت بردن از هماهنگی حاصل از آن جذب شود. حتی خانه داری که شباهت بسیار اندکی به هستیا دارد به طور معمول میتواند اوقاتی را به خاطر بیاورد که تحت تأثیر این کهن الگو قرار گرفته است. به طور مثال یک روز که صرف خالی کردن گنجه میشود ممکن است دور انداختن و نگاه داشتن لباسها به خاطر آوردن و پیش بینی رویدادها مرتب کردن هم متعلقات و هم خود را در بر بگیرد. در نهایت زن خانه دار گنجه ی منظمی دارد که هویت او و روزی را که به خوبی گذرانده است نشان میدهد. یا ممکن است زنی هستیا را در لذت و رضایت حاصل از مرور کردن عکسهای قدیمی دسته بندی بر چسب زدن و قراردادن آنها در یک آلبوم تجربه کند.
زنانی که همچون هستیا نیستند میتوانند تصمیم بگیرند تا زمانی را با هستیا» -
بخش درونی آرام و متمرکز وجودشان بگذرانند برای انجام آن باید زمانی را به این کار اختصاص داده و مکانی را برای آن بیابند - به ویژه زنان دیگرگرایی هستند که زندگی آنها از فعالیت و روابط مختلف سرشار است که هم به آن افتخار میکنند و هم از این واقعیت شکایت میکند که هرگز یک لحظه آرامش ندارند.
هنگامی که هستیا به طور معمول حضور ندارد فرا خواندن او برای اینکه بخشی از خانه داری روزانه باشد با قصد و نیت حرکت به سوی نگرش هستیایی آغاز میشود. بعد از تصمیم گرفتن درباره ی یک تکلیف زن باید زمانی کافی برای آن فراهم نماید. به طور مثال تا کردن لباسها برای بسیاری از زنانی که در حین انجام کار عجله کرده و احساس کلافگی میکنند یک تکلیف روزانه ی تکراری است.
زنی که شیوه ی هستیا را اختیار میکند ممکن است فرصت تا کردن لباسها را به عنوان زمانی برای آرام کردن ذهنش مغتنم شمارد برای اینکه هستیا حاضر باشد زن باید در یک زمان بر یک تکلیف بر یک ناحیه یا یک اتاق بر هر آنچه احساس میکند در زمان موجود به آسانی قابل کنترل است تمرکز نماید. او باید در هنگام انجام کار چنان در آن جذب شود که گویی آیین چای ژاپنی را با احساس آرامش در هر حرکت اجرا میکند تنها پس از آن نوعی آرامش درونی فراگیر جانشین وراجی همیشگی ذهن خواهد شد. استانداردهایی که برآورده میشوند باید از آن زن باشند و روشی که انجام میشود باید مطابق با آن چیزی باشد که برای او پر معناست. با این شیوه او یک الهه ی باکره است نه بنده ی نیازها یا استانداردهای کسی دیگر است و نه به واسطه ی زمان تحت فشار واقع میشود.
مراقبه این کهن الگوی درون گرای معطوف به درون را فعال کرده و تقویت مینماید. یکبار که مراقبه آغاز شد اغلب به تمرین روزانه تبدیل میشود زیرا احساس تمامیت و متمرکز بودن سرچشمه ی درونی صلح و اشراق و احساس دستیابی به هستیا را فراهم می نماید.
برخی زنان هنگامی که حضور هستیا را احساس میکنند میتوانند شعر بسرایند. می سارتون (۲۸۰) نوسینده و شاعر میگوید که برای من چنین نوشته ای «تنها هنگامی ممکن است که از رحمت الهی برخوردارم هنگامی که مجراهای عمیق باز هستند و هنگامی که آنها وجود دارند هنگامی که هم عمیقاً برانگیخته و هم متعادل هستم آنگاه شعر همچون یک موهبت مافوق اراده ی من رخ میدهد» (۶) او تجربه ی کهن الگوی خود را توصیف میکند که همواره فراتر از ایگو (من) و سعی و کوشش همچون یک فیض الهی احساس میشود.
یافتن هستیا از طریق خلوت ناخواسته
تقریباً هر کسی دوره هایی از خلوت ناخواسته را در طی زندگی خود تجربه میکند.
چنین دوره هایی به طور معمول همراه با فقدان اندوه تنهایی و آرزوی بودن با دیگران آغاز میشود. به طور مثال شوهر آردیس ویتمن (۲۸۱) نویسنده ی آزاد او را به سرعت در آغوش گرفت و سریع از در بیرون زد دچار حمله ی قلبی شد و دیگر هرگز به خانه بازنگشت هفت سال بعد او درباره ی برخی پاداشهای غیر منتظره ی تنهایی نوشت واژه های او احساسات مربوط به هستیا را بر می انگیزند.
مانند نخستین اشعه ی باریک نور خورشید پس از باران نور باریکی وجود دارد که همچنان گرم میشود و به اندازه ی خود غم و اندوه برای یک تنهایی ناخواسته طبیعی است. با خاطره... و نیز درک فزاینده ای از هویت خودمان گرم میشود. هنگامی که در احاطه ی مردم زندگی میکنیم مقداری از اشتیاق و بینش طبیعی مان از طریق الک گپی کوتاه بیرون میریزد در جسورانه ترین لحظاتتان باور دارید که آنچه در جریان است کار نهایی انسان است - سرشتن یک روح نیروی زندگی از درون ناشی میشود؛ به آنجا برو دعا بخوان مراقبه کن به آن فضاهای درخشان وجودت دست پیدا کن (۷)
زن هستیا
زن هستیا همچون خود الهه از ویژگی آرام و محجوب بودن برخوردار است و حضورش حال و هوایی از گرمی محبت و نظم و ترتیبی صلح آمیز را می آفریند. او به طور معمول زن درون گرایی است که از خلوت لذت میبرد.
به تازگی با یک زن هستیا در خانه دیدار نمودم و بی درنگ ارتباطی بین شخصیت او حال و هوای محیط و الهه ی خانه و اجاق احساس کردم خانه تمیز تحسین برانگیز و مرتب بود. گلها میز را زیبا کرده بودند و نان تازه پخته شده سرد میشد. چیزی ناملموس سبب میشد که خانه همچون محرابی آرام احساس شود مکانی صلح آمیز که برایم یادآور مرکز کوه ذهن در تاساجارا (۲۸۲) واقع در کالیفرنیا بود جایی که دنیای بیرون کنار گذاشته میشود و آرامشی ابدی همه جا را فرا میگیرد.
سالهای نخستین
هستیای خردسال بسیار به پرسه فونه ی کوچک شبیه است هر دو بچه های «ملایم» و دلپذیری هستند. حتی دو سالگی هولناک به سختی همراه با موجی از سرسختی یا ابراز وجود برای هر دو آنها میآید و میرود تفاوتهای ظریفی بین این دو دختر کوچک وجود دارد. پرسه فونه سر نخهایش را از دیگران میگیرد و مشتاق است که دیگران را خشنود نماید هستیا ممکن است آنچه را که دیگران به او میگویند انجام دهد و کاملاً مطیع به نظر برسد اما هنگامی که تنها رها شد با خرسندی بدون هدایت دیگران بازی میکند هستیای کوچک از کیفیت آرامش و خودبسندگی برخوردار است. اگر به خودش صدمه بزند یا آشفته شود احتمالاً به اتاق خودش می رود تا همان گونه که نزد مادرش آرام میشود در خلوت آرامش یابد. گاهی مردم به سوی حضوری درونی که او انتقال میدهد کشیده میشوند، نوعی ویژگی «روح کهن سال که نزد این کودک خردسال وجود دارد و حاکی از دانایی یا آرامش است. دختر هستیا برای جلب کردن توجه به سوی خودش یا برانگیختن واکنشهای قوی از جانب دیگران کار چندانی نمیکند هنگامی که اتاق خودش را مرتب و منظم نگاه میدارد ممکن است به خاطر آن تحسین شود. هنگامی که از دیگران کناره میگیرد ممکن است به او تلنگر بزنند تا به خانواده بپیوندد یا وارد دنیا شود.
الهه هستیا فرزند نخست رئا و کرونوس بود نخستین کسی که توسط کرونوس بلعیده شد و آخرین کسی که برگردانده شد. بدین ترتیب از همه ی خواهرها و برادرهایش زمان طولانی تری را گرفتار در روده های تاریک و خرد کننده ی پدرش گذراند و تنها کسی بود که در آنجا تنها بود به سختی میتوان گفت که او کودکی شادی داشت. رئا زنی بی نفوذ و ضعیف بود که تا زمانی که فرزند آخرش به دنیا آمد برای متوقف کردن بدرفتاری با فرزندانش هیچ کاری انجام نداد. از میان همه ی فرزندان هستیا تنهاتر و مستقل تر از همه با هر روشی که میتوانست با این وضع مقابله کرد.
برخی زنان هستیایی که در حرفه ام دیده ام سالهای نخستین زندگی شان همانند الهه بوده است - پدران بدرفتار و ستمگر و مادران بی نفوذ و اغلب افسرده بسیاری از آنها در طی دوره ی کودکی در خانواده هایی که نیازهای فرزندان ناچیز شمرده شده و هر نوع بیان فردی توسط میل پدر به تسلط یافتن بلعیده میشد از نظر روان شناختی تنها بودند در چنین محیطی اغلب بچه ها با والدین خود رقابت میکنند بچه ها به ویژه پسرها هر چه قوی تر باشند ممکن است با بچه های خرد سالتر و کوچک تر بدرفتاری نموده و به آنها ستم کنند، یا ممکن است از خانه فرار کنند و به خیابانها بروند در میان دختران خواهر ضعیف اما مادرگونه ممکن است از الگوی دیمیتر پیروی نماید و به محض اینکه به اندازه ی کافی بزرگ شد به یک دوست پسر متکی شود.
هر چند دختر هستیا احتمالاً از نظر عاطفی کناره گیری میکند و در بحبوبه ی یک زندگی خانوادگی دردناک و پرتعارض یا محیط مدرسه ای که احساس میکند برای او بیگانه است برای تسکین به سوی درون عقب نشینی میکند. او اغلب احساس میکند همان طور که با والدینش بیگانه یا جدا از آنهاست از خواهران و برادرانش هم دور است و به راستی با آنها متفاوت است. او میکوشد که مورد توجه نباشد. در ظاهر بی اراده و منفعل است و از درون اطمینان دارد که با آدمهای دور و برش تفاوت دارد. او سعی میکند در هر نوع موقعیتی محجوب باشد و در میان دیگران خلوت و تنهایی را پرورش میدهد از این رو واقعاً مانند خود الهه عاری از نقاب و وجهه ی اجتماعی میشود.
در مقابل دختر هستیا از یک خانواده ی طبقه متوسط معمولی با والدینی حمایت گر ممکن است آن قدر شبیه به هستیا به نظر نرسد از دوران مهد کودک به بعد به او کمک میشود تا بر خجالت یا بزدلی خود غلبه کند - این بر چسبی است که اغلب دیگران به درون گرایی او میزنند بدین ترتیب او به عنوان راهی برای مطبوع و اجتماعی بودن نقابی را که از نظر اجتماعی انطباق پذیر است ایجاد مینماید. او را تشویق میکنند تا در مدرسه خوب عمل کند در هر چیزی از باله تا فوتبال دختران شرکت کند برای بچه های کوچک همچون مادر باشد و در دوران دبیرستان برای قرار ملاقات بیرون برود با این حال در ظاهر هر طور به نظر برسد از درون به هستیا وفادار است؛ او از ویژگی استقلال و جدایی برخوردار است نوعی بی طرفی عاطفی که از متمرکز بودن ناشی میشود.
هستیای نوجوان خودش را از حوادث اجتماعی شور و اشتیاق شدید و پیمانهای متغیر همسالانش دور نگاه میدارد از این نظر او به الهه هستیا شبیه است که در نیرنگ های عاشقانه یا جنگهایی که دیگر اهالی المپ گرفتار آن بودند هیچ دخالتی نکرد. در نتیجه او ممکن است یک منزوی اجتماعی باشد که در حاشیه ی یک فعالیت میماند فردی که در مسائل شرکت نمیکند و در نظر دیگران خود بسنده و به انتخاب خودش منزوی و گوشه گیر است. یا اگر او دیگر رویه های شخصیت خود را پرورش داده باشد ممکن است دوستانی داشته و درگیر مدرسه و فعالیتهای اجتماعی باشد. دوستان او گرمای ملایم و ثبات وی را دوست می دارند اگرچه گاهی اوقات به خاطر اینکه او در مشاجرات طرف آنها را نمیگیرد خشمگین میشوند یا آرزو میکنند که او بیشتر اهل رقابت باشد.
نوجوانی میتواند برای هستیا فرصتی برای تعمق کردن درباره ی عقاید مذهبی باشد. اگر او بخواهد حرفه ای مذهبی را دنبال کند ممکن است این مسئله تنها منجر به تعارض مستقیم او با والدینش شود اگر چه برخی خانواده های کاتولیک هنگامی که دختری احساس میکند برای راهبه شدن فرا خوانده میشود شادمان میشوند بسیاری دیگر اگر دخترشان این عقیده را جدی بگیرد هراسان میشوند. به تازگی دختران هستیا جذب مذاهب گوناگون شرقی شده اند که از دهه ی ۱۹۷۰ در ایالات متحده رشد کرده است. هنگامی که دختران هستیا به سوی اشرام کشیده میشوند به زبانهای خارجی سرود میخوانند و نامهای جدیدی بر می گزینند بسیاری از والدین در حالت آماده باش واکنش نشان میدهند و به اشتباه گمان میکنند که وادار کردن دختران هستیای آرام و سر براهشان برای اینکه عقاید خود را تغییر دهند آسان خواهد بود. در عوض دختران هستیا با اطمینان و تمرکز الهه ی باکره به طور معمول به جای آنکه از خواسته های والدینشان تبعیت کنند، آنچه را که برایشان از اهمیت برخوردار است انجام میدهند.
زن هستیایی که به دانشکده میرود اغلب قدر بی نام و نشان بودن دانشگاه بزرگ و فرصت داشتن مکانی از آن خود را میداند زنی که صرفاً هستیاست احتمالاً برای رفتن به دانشکده از دلایل شخصی برخوردار نیست زیرا چالش عقلانی در جستجوی شوهر بودن یا آماده شدن برای یک حرفه نگرانیهای هستیا نیستند. برای این انگیزه ها الهه های دیگر باید حاضر باشند بیشتر زنان هستیا که در دانشکده حاضر میشوند به این دلیل چنین میکنند که کهن الگوهای دیگر نیز با اهمیت هستند یا به این دلیل که دیگران از آنها انتظار دارند تا چنین کنند.
محیط کار رقابت آمیز برای زنان هستیا پاداش دهنده نیست. زن هستیا فاقد جاه طلبی و انگیزه است؛ او خواهان تأیید و تصدیق نیست به قدرت بهایی نمی دهد و راهبردهای پیشرفت کردن برای او بیگانه است. در نتیجه زن هستیا احتمالاً در یک اداره یک شغل زنانه ی سنتی در دست دارد که یا دیده نمیشود و وجود او بی اهمیت شمرده میشود یا همچون «جواهری که با استواری و به نحو قابل اعتمادی کار میکند از او قدردانی میکنند از سیاستها و شایعات بی اساس اداره دور میماند و جوی مملو از نظم و گرمی و صمیمیت فراهم میکند زن هستیا از سرو کردن قهوه و افزودن اثر یک زن به اداره لذت میبرد.
زنان هستیا ممکن است در حرفه هایی سرآمد شوند که نیازمند آرامش و حوصله است. به طور مثال مدل دلخواه یک عکاس زن هستیاست زیرا چیزی درون نگرانه درباره ی چشمهای او وجود دارد همین طور نوعی زیبایی ناخودآگاه و آرامشی یادآور یک گربه ی آرام که به طور کامل در ژست خود فرو رفته است. بسیاری از زنان هستیا در آنسوی دوربین نیز به خوبی عمل میکنند. حوصله و آرامش هستیا برای عکاسی که باید برای لحظه ی مناسب ژست پر معنی یا ترکیب خود بخودی انتظار بکشد ویژگیهایی پاداش دهنده هستند هستیا ممکن است با کهن الگوهای دیگر درون زن توحید مساعی کند و بدین ترتیب نوعی کیفیت هستیایی را به کار او اضافه میکند به طور مثال بهترین معلم مهد کودکی که درباره اش شنیده ام به نظر میرسد ترکیبی از دیمیتر مادروار و هستیا باشد. همکاران او از نظم بنیادینی که به نظر میرسد او بدون سعی و تلاش در اطراف خود می آفریند حیرت زده میشوند او هرگز فرسوده نمیشود شاید بچه ها از او آرامش می گیرند - همه ی آنچه میدانم این است که او به طریقی یک اتاق پر از بچه را که برای توجه با هم رقابت میکنند به یک گروه گرم و پویا تبدیل میکند. او هیچ گاه دستپاچه به نظر نمی رسد همچنانکه به طور کامل به اینجا توجه میکند آن طرف کودکی را در آغوش میگیرد بازی یا کتابی را پیشنهاد میکند و بچه ها آرام می گیرند.»
زنان هستیا اغلب دوستان خوب اندکی دارند که گاه گاهی قدر بودن با آنها را بدانند ممکن است که این زنان خودشان از برخی ویژگیهای هستیا برخودار باشند و به دوست هستیای خود به عنوان محرابی نگاه میکنند که جنبه ی هستیایی وجودشان میتواند در آنجا پدیدار شود. زن هستیا درگیر شایعات بی اساس یا مباحثات عقلانی یا سیاسی نخواهد شد نبوغ او گوش دادن به دیگران با قلبی مهربان و دلسوز متمرکز ماندن در میانه ی هر آشوب و دلهره ای که یک دوست برای او ایجاد میکند و فراهم نمودن مکانی گرم با اجاق خویش است.
هنگامی که یک زن از هستیا به عنوان کهن الگوی برتر خود برخوردار است، تمایلات جنسی برای او چندان مهم نیست جالب این که حتی اگر او به اوج لذت جنسی مرحله ی ارگاسم دست یابد به نظر میرسد این مسئله درباره ی او صادق باشد. هم زنان هستیا و هم همسرانشان توصیف کرده اند که تا زمانی که آمیزش جنسی آغاز میشود تمایلات جنسی نهفته برای آنان چگونه است. مردی درباره ی همسرش گفت: «او به نحو وحشیانه ای پذیراست یک زن هستیا با مردی ازدواج کرد که رابطه ی جنسی را یکبار در ماه در صورتی که وی از نظر جنسی فعال بود و دو ماه یکبار در صورت نافعالی وی شروع میکرد؛ زن دریافت که حتی با تحریک بسیار اندکی پیش از آمیزش به ارگاسم میرسد. او هنگامی که رابطه جنسی رخ میداد از آن لذت میبرد و در غیاب آن کاملاً خشنود بود در چنین زنانی الگوی هستیا غالب میشود. تمایلات جنسی آفرودیت هنگامی که در طی عشقبازی برانگیخته میشود دسترس پذیر است اما بر خلاف آن حضور ندارد.
زن هستیایی که به ارگاسم نمیرسد تمایلات جنسی را همچون «تجربه ای زیبا و گرم در نظر میگیرد که از فراهم نمودن آن برای همسرش لذت میبرد. هنگامی که او به درون من وارد میشود احساس خوبی دارم نسبت به او احساس نزدیکی میکنم و برای او خوشحالم برای شوهر او رابطه ی جنسی با وی همچون ورود به خانه یا «محراب» است.
زن هستیا در یک رابطه ی هم جنس گرایانه از همان الگو پیروی میکند. رابطه ی جنسی چندان مهم نیست اگر شریک او نیز از نظر رابطه ی جنسی بیشتر پذیرا باشد تا فعال و هر یک منتظر باشد تا دیگری رابطه ی جنسی را آغاز کند رابطه ی آنها ممکن است ماهها یا حتی سالها بدون ابراز جنسی پیش برود.
زن هستیا با تصور قدیمی از یک همسر خوب جور است. او به خوبی از خانه مراقبت میکند درباره ی خودش یا همسرش جاه طلب نیست - بنابراین نه با او رقابت میکند و نه برایش نق میزند در امور جنسی بی قید و بند و سبک و هرزه نیست. اگر چه پیمان شکنی همسرش آنچنانکه برای هرا اهمیت دارد برای او از اهمیت قطعی برخوردار نیست خودش در وفادار بودن همچون هر است تا زمانی که او از آفرودیت تأثیر نپذیرد - هیچ وسوسه ای برای بی وفا بودن وجود ندارد. یک همسر هستیا ممکن است زنی وابسته به نظر برسد که به راحتی به نقش سنتی خود تحقق میبخشد. اگر چه ممکن است ظاهر او گمراه کننده باشد نوعی خود مختاری دورنی برای او حفظ میشود بخشی از او به آرامی یک الهه ی باکره ی اصیل باقی میماند او برای اینکه از نظر عاطفی احساس کمال کند نیازی به یک مرد ندارد. بدون او زندگی برایش متفاوت خواهد بود اما معنا یا هدف خود را از دست نخواهد داد.
به نظر می رسد «شرح وظایف زنان متاهل سنتی متفاوت باشد، بسته به اینکه کدام الهه از بقیه فعال تر باشد. تأکید هرا بر همسر» است تأکید دیمیتر بر مادر و تأکید آتنا بر حفظ کردن خانواده ای کارآمد که به آسانی اداره میشود، لقب «خانه دار» را از آن او میکند هستیا حرفه ی شخصی خود را به عنوان مدیر خانه عنوان خواهد کرد.
زنان هستیا مردانی را به خود جذب میکنند که به سوی زنان آرام، بی ادعا و خود بسنده ای کشیده میشوند که همسران خوبی خواهند بود چنین مردانی خودشان را در نقش سنتی سرپرست و نان آور خانواده میبینند مردانی که خواستار زنانی شهوت انگیز هستند زنانی که آنها را مادری نموده و الهام بخش آنها باشند یا برای آنها شریکی باشند که آنها را به جلو حرکت دهند جای دیگری را باید جستجو نمایند.
زن هستیا اغلب مردانی را به خود جذب میکند که زنان را یا همچون تصاویر حضرت مریم یا همچون روسپی در نظر میگیرند. این مردان زنانی را به عنوان «خوب» طبقه بندی میکنند که از نظر جنسی بی تجربه بوده نسبت به رابطه ی جنسی بی علاقه و بنابراین مقدس باشند. آنها زنانی را که به سمت مردان جذب میشوند و از نظر جنسی پذیرا هستند به عنوان «بد» یا «هرزه» طبقه بندی میکنند. چنین مردی ابتدا ازدواج میکند بعد با او روابط عاشقانه برقرار می نماید. زن هستیا به واسطه ی ازدواج با چنین مردی ممکن است از لذت روابط جنسی بی خبر بماند. زیرا شوهر او خواهان همسری با امیال شخصی نیست که از نظر جنسی نیز پذیرا باشد.
بسیاری از ازدواجهای سنتی رضایتمندانه پیوندهایی هستند از یک شوهر هرمس تاجر - مسافر - مكاتب یا موسس شرکت که با چابکی با دنیای بیرون وارد مذاکره می شود و همسر هستیا که آتش خانه را فروزان نگاه میدارد. اغلب اوقات این ترکیب برای هر دو آنها بسیار خوب عمل میکند هر یک از آنها در آنچه به عنوان یک فرد انجام میدهد رضایت شخصی عظیمی را کسب میکند و این رضایت به طور غیر مستقیم از فعالیتهای دیگری پشتیبانی میکند مرد قدر ارتباط نداشتن خودش را با مسائل خانه میداند زیرا همسر او به خوبی از آن مراقبت میکند او این کار را به خاطر او انجام نمیدهد و همواره خانه ی گرم و با صفایی در میان تاخت و تازهای وی در دنیا برای او فراهم میکند مرد ترکیب روح مستقل و خانه نشین او را دوست میدارد.
در عوض او قدر آزادی عمل خود را برای تصمیم گرفتن درباره اینکه خانه شان چگونه باشد میداند و حمایت اقتصادی را که زمان و فضایی را در اختیار او قرار می دهد تا آنچه را که برایش اهمیت دارد انجام دهد دوست میدارد. همچنین یک شوهر هرمس بنا بر طبیعت خود همیشه در حرکت است طرح های پیشنهادی جدیدی ایجاد میکند تماسهای مختلف برقرار میکند راههای جدیدی را امتحان میکند به تیزهوشی و غرایز خودش اعتماد میکند و در مجموع در دنیا بیشتر به خودش تکیه میکند او برای کمک به فراهم کردن یک تصویر یا راهبرد خواهان همسر آتنا یا هرا نیست و به آن نیاز ندارد بنابراین اغلب از همسر خود انتظار ندارد که همراه او به سفرهای تجاری بیاید یا مهمانیهای کوکتل را که کاملاً به خوبی برای یک همسر هستیا مناسب است تحمل نماید.
او ترجیح میدهد در خانه پذیرایی کند جایی که محیط را به دلخواه خودش می آفریند منزل را برای مصاحبت آماده میکند غذا درست میکند و در حاشیه باقی میماند - در حالی که همسر برون گراترش ممکن است در گفتگو از دیگران پیشی بگیرد و به طور مستقیم با مهمانان ارتباط برقرار کند اوقات کار زن هستیا که صرف تهیه و تدارک مقدمات میشود ممکن است بی اهمیت شمرده شود و ارزش همکاری او برای مطبوع بودن یک عصر مورد قدردانی واقع نشود اگرچه زن هستیا نقشی محوری دارد به نظر میرسد مانند الهه گمنام ماندن سرنوشت او باشد.
زن هستیا میتواند مادری نمونه باشد به ویژه اگر در روان خود از مقداری عنصر دیمیتر نیز برخوردار باشد. هنگامی که به درون خود میرود ممکن است اندکی بیش از حد جدا و منزوی باشد و عشق او ممکن است سایبانی باشد بسیار سرد و بی روح و خویشتن دارانه اما او به طور معمول با توجهی محبت آمیز و پذیرا به کودکان رسیدگی میکند او برای فرزندانش آرزوهای بزرگی ندارد و بنابراین به آنها اجازه میدهد خودشان باشند. از آنها به طور طبیعی مراقبت خوبی به عمل می آورد و محیطی گرم و ایمن را در خانواده فراهم میکند فرزندان هستیا با قهر از خانه دور نمیشوند و نافرمانی نمیکنند به عنوان بزرگسالان تحت درمان آنها مشکلات عمده ای ندارند که به آن رسیدگی نمایند.
اگرچه هنگامی که موقع آن میرسد که به فرزندان خود کمک کند تا از عهده ی اختلاف طبقات اجتماعی یا موقعیتهای رقابتی برآیند چندان مفید واقع نمی شود. همین مسئله در مورد یاری نمودن برای دستیابی به آرزوها یا پیشرفت حرفه ای نیز صادق است.
سال های میانی
در میان سالی جریان زندگی زن هستیا اغلب ثابت به نظر میرسد. اگر متاهل باشد خانه داری است که از این نقش خشنود است. اگر ازدواج نکرده باشد ممکن است تجلی «پیردختر» یا «باکره ی پیر را داشته باشد زیرا به وضعیت تجرد خود اهمیت نمی دهد و برای بدست آوردن یک مرد تلاش نمیکند اگر او در یک اداره مشغول به کار باشد یا در صومعه یا اشرام زندگی کند در آنجا همچون چیز ثابتی است که به آرامی نقش خود را ایفا میکند.
میان سالی ممکن است زمانی باشد که زن هستیا به طور رسمی وارد صومعه یا اشرام می شود نام خود را تغییر میدهد و زندگی خود را وقف طریقت معنوی ویژه ای میکند. این دوره برای او یک انتقال طبیعی است تعمیق تعهد نسبت به نوعی سرسپردگی که قبلاً تمرین شده است. ممکن است این تصمیم برای بستگان کاملاً غیر منتظره باشد زیرا هستیای آرام هرگز اهمیت این جنبه از زندگی خود را به آنها اعلام نکرده است.
همواره عنصری از سالخوردگی و دانایی درباره ی زن هستیا وجود دارد. او برای اینکه با برازندگی پیر شود از قابلیتهای خاصی برخوردار است. او به خوبی با تنها زندگی کردن وفق می یابد و ممکن است سراسر زندگی خود چنین کرده باشد. او در نقش عمه ی پیر دختر کهن الگویی ممکن است در هنگام نیاز توسط اعضای دیگر خانواده برای یاری به آنها فرا خوانده شود.
دو بحران عظیم عاطفی که زنان سنتی با آن روبرو میشوند لانه ی خالی و بیوگی است. اما هر چند اغلب زنان هستیا همسر و مادر هستند نیاز عمیقی به بودن در هر یک از این نقشها ندارند در نتیجه از دست دادن این نقشها آن طور که ممکن است برای زنان هرا یا دیمیتر به افسردگی بینجامد برای زنان هستیا افسردگی ایجاد نمی کند. آنچه برای زنان هستیا دشوار است بر آمدن از عهده ی دنیای بیرون است.
اگر آنها به واسطه ی طلاق یا بیوگی به خانه دارانی «آواره تبدیل شوند و از نظر اقتصادی برای آن آماده نباشند به طور معمول به طور فطری و بنابر تجربه برای بیرون رفتن و موفق بودن در دنیا آمادگی ندارند به این ترتیب ممکن است به خیل فقیران اشراف منش بپیوندند.
زن هستیای سالخورده ممکن است مجبور شود زندگی را به اعتبار بیمه ی اجتماعی به سختی بگذراند اما روح او از فقر و بی چیزی دور است. اغلب در سالهای پایانی عمر خود تنها زندگی میکند بی هیچ افسوسی برای زندگی و هیچ ترسی درباره ی مرگ .