احتمالاً اکثریت والدین هرگز تاکنون فکر نکرده اند که با گذراندن دوره های آموزشی می توانند والدین بهتری باشند و چه بسا که اگر چنین موقعیتی هم در دسترسشان قرار گیرد آن را رد میکنند
واقعیت این است که عمدتا مردم تصور میکنند وقتی بچه دار شوند والدین خوبی خواهند بود. این احتمال نیز وجود دارد که نمی توانند قبول کنند که ممکن است کسانی یا متخصصانی آن قدر از این کار سررشته داشته باشند که بتوانند در زمینه ی تربیت عملی فرزندانشان به آنها کمک کنند
جالب این است که همین افراد اگر بخواهند در هر نوع کار یا هنر دیگری مهارت پیدا کنند. قبول خواهند کرد که باید درس هایی را بیاموزند یا در برنامه ای شرکت کنند. از همین رو اگر قرار باشد که مثلاً در ورزش تنیس اسکی و یا کوه نوردی مهارت یابند، در دوره های آموزشی شرکت کرده و از مربی مربوطه درس هایی را می آموزند. این مسأله در ارتباط با بیشتر کارها از قبیل رانندگی ،خیاطی ،نقاشی ،آشپزی ترئینات داخلی مدیریت خوب، شنا یا پرواز با هواپیما نیز صادق است اما عجیب است که در مورد شیوه صحیح تربیت فرزندان و کسب هنر والدین خوب بودن اوضاع فرق میکند چرا؟
باور های غلط در خصوص فرزند پروری
بچه ها مقصر هستند!
یکی از آن شیوه های رایج و نادرست در بین خانواده ها این است که هنگام روبه رو شدن با یک مشکل به جای فکر کردن به راه حل و برنامه ریزی برای جلوگیری از وقوع مجدد مشکل، معمولاً درصدد پیدا کردن مقصر بر می آیند. از همین رو عموماً پدر یا مادرها وقتی در مسایل تربیتی با مشکل روبرو میشوند تقصیر را به گردن بچه ها می اندازند.
روزگار بدی است
یکی دیگر از باورهای مزمنی که بیشتر والدین به آن چسبیده اند این است که تغییرات جامعه مسؤول تمام مشکلات خانوادگی آنهاست
- تلویزیون
- شکسته شدن مرزها و حرمتها
- در دسترس بودن مواد مخدر
- از بین رفتن خانواده های بزرگ
- بیشتر شدن طلاق
- زیر سؤال رفتن ارزشهای اساسی اخلاقی
- رفاه اقتصادی بیش از حد
و.... از جمله عواملی هستند که از نظر والدین سرمنشأ اصلی مشکلات محسوب میشوند.
اگر بچه ها اصلاح شوند مشکلات حل میشود
پدر و مادرها کمتر از خود این سؤال را می پرسند که آیا مشکلات بچه ها مربوط به کمبود مهارت یا الگوهای شخصیتی نامؤثر والدین نیست؟ بنابراین وقتی روابط والد - فرزندی به طور جدی آسیب میبیند والدین معمولاً بچه هایشان را به دفاتر مشاوره میبرند تا آنها را درست کنند.
در عین حال که ما تأثیر هیچ یک از این عوامل را بر خانواده دست کم نمیگیریم اما احساس میکنیم که این نوع نگرش و طرز فکر سنتی و محدود است و همیشه هنگام با مشکلات دنبال مقصر گشتن و محکوم کردن طرف مقابل یا عوامل اجتماعی روبرویی بیرون از خانواده نشان دهنده ی ضعف و ناکارآمدی روابط والد - فرزندی است. این طرز تفکر باعث شده که پدر و مادرها اصلاً به این مسأله فکر نکنند که ممکن است کمبود مهارت خودشان در تربیت ،فرزندان عامل اصلی مشکلاتشان باشد.
خانواده ی ما مشکل دار نیست
باور نادرست دیگری که در برخی خانواده ها مشاهده میشود این است که تصور میکنند بچه های مشکل دار تنها از خانوادههای از هم پاشیده طلاق به وجود می آیند. اگر چه پذیرفتنی است آدم هایی که مهارتهای مؤثر در رابطه ی بین زوجین را ندارند به احتمال زیاد در رابطه ی والد - فرزندی هم نامؤثر خواهند بود و در نتیجه بچه های مساله دار و خانواده های از هم پاشیده ممکن است لازم و ملزوم یکدیگر باشند اما این حرف به این معنی نیست که خانواده های از هم پاشیده تنها علت به وجود آمدن بچه های مساله دار تلقی شوند و دیگر خانواده ها از خطر تربیت نادرست بچه ها در امان بمانند.
دوست داشتن بچه کافی است
گروهی از والدین تصور میکنند «محبت» مانند نوعی ماده دارویی است که آنها منبع پایان ناپذیر آن را در اختیار دارند و بدون توجه به اینکه خودشان چه احساسی دارند یا بچه چه رفتاری انجام می دهد روزانه مقدار محدودی از آن را به بچه اختصاص می دهند اما این گروه نیز در عمل وقتی به بن بست میرسند و مشکلاتشان جدی میشود، ناگزیر عشقشان به بچه ها روز به روز کاهش مییابد.
وقت زیاد است بچه های ما هنوز کوچک هستند
دیگر باور غلطی که در این زمینه وجود دارد این است که والدین تصور می کنند سال های اولیه ی رشد بچه ها تأثیر چندانی در ویژگی های رفتاری آنها در آینده ندارد، اما توجه ندارند که بچه ها در همان سه تا پنج سال اولیه ی زندگی الگوهای اصلی رفتاری مانند به فکر دیگران بودن ، عزت نفس ، احساس مسؤولیت، اعتماد به نفس یا متضاد این صفات را می آموزند و والدین اگر هنری دارند از همان سال های اول باید دست به کار شوند.
ما که حالا ، هیچ مشکل جدی نداریم
این باور نادرست همان عاملی است که باعث می شود برخی افراد در برابر اقدامات پیشگیرانه مقاومت کنند. با این که پذیرش شعار «پیشگیری بهتر از درمان»، امروزه برای اکثر مردم کار دشواری نیست ولی تعمیم آن در امور تربیتی چندان آسان نیست. به عنوان مثال اکثر مردم میتوانند به سادگی به این سؤال جواب دهند: "اگر هیچ علامت جدی بیماری ندارید آیا لازم نیست تغذیه مناسب داشته باشید، مرتبا ورزش نموده یا سیگار را ترک کنید؟"
با وجود این اگر اندکی تأمل کنیم در می یابیم پاسخ به سؤال بعدی به روشنی و وضوح مورد قبلی نیست ..
اگر شما در حال حاضر جزو نادر افرادی هستید که احساس می کنید مشکل جدی با فرزندانتان ندارید آیا لازم نیست برای بهتر و کاملتر شدن روابط بین اعضای خانواده و آگاهی از یافته های جدید علمی و به کارگیری روشهای صحیح تر تربیتی اقدام کنید؟
دشواری تأیید این سؤال به علت پیچیدگی فرایند و مفهوم تربیت است. برای درک جدیت مسأله و عمق به دو نکته اشاره میکنیم
اول این که شما اگر چه ممکن است در حال حاضر روابط نسبتاً خوبی داشته باشید ولی روابط انسانی به نحوی است که میتوان کیفیت آن را به طور فزاینده ای بهتر کرد و هرگز کسی نمی تواند ادعا کند که در حد اعلا و بهترین حالت ممکن قرار دارد
دوم این که تربیت فرزندان برخلاف بسیاری از امور مادی و فعالیت های روزمره دارای ابعاد و مؤلفه های متعدد و پیچیده ای است که روی یکدیگر اثر گذاشته و کشف یا تغییر هر عامل جدیدی میتواند محصول نهایی که همان اخلاق و صفات فرزندان شماست تحت تأثیر قرار دهد.
تربیت صحیح فرزندان هنر است
ما باید بپذیریم که تربیت فرزندان یک هنر است و مانند هر هنر دیگری نیاز به آموزش دارد. البته در این جا نیز مسأله ی استعداد مطرح است و از آن مهم تر این که باید پذیرفت و اقرار کرد که هر زن و مردی که صاحب فرزند میشوند الزاماً با مطالعه و یا تمرین و تلاش نمیتوانند جزو بهترین والدین دنیا بشوند
چرا که در تربیت نیز مانند هر هنر دیگری آفریدن شاهکارهای بزرگ از عهده همه ساخته نیست. شاید این عبارت ها از نظر شما ناامید کننده و متناقض با موضوع و محتوای اصلی این مقاله به نظر آید ممکن است شما با خود بگویید اگر این امکان وجود دارد که بعد از مطالعه و تمرین و تلاش بسیار بازهم نتوانم جزو بهترین والدین شوم پس چرا باید وقتم را صرف مطالعه ی این کتاب کنم و به خودم سختی بدهم؟
سؤال بجایی است ولی جالب است بدانید که اهمیت تربیت دقیقاً در همین نکته نهفته است. یعنی با وجود این که ممکن است همه ی مفاهیم تربیتی یک کتاب را درک نکنید و یا همه ی مهارتهای ارائه شده در یک دوره ی آموزشی فرزند پروری را به خوبی یاد نگیرید و یا اصولاً سبک شخصیتی شما به گونه ای است که با ظرافتهای مسایل تربیتی کنار نمی آیید، بازهم لازم و ضروری است که همواره دغدغه ی اصلاح شیوه های تربیتی و فراگیری سبک ها و تکنیک های بهتر فرزند پروری را در سرداشته باشید!
چرا آموزش بدون ضمانت یادگیری ،کامل ضروری است
چون تربیت ،فرزند آن قدر ،مهم حیاتی و اثربخش است که حتی کوچک ترین پیشرفت شما به عنوان یک والد در آینده و سرنوشت آنها تأثیر گذار است. از این رو اگر چه اطلاعات و تجربیات والدین و استعداد هر یک از آنها در یادگیری مهارت های تربیتی و ارتباط با فرزندان متفاوت است و نمی توان با قطعیت و اطمینان کافی میزان تاثیر گذاری آموزش ها را ضمانت یا پیش بینی کرد اما با ایمان و قاطعیت صددرصد میتوان مفید بودن چنین آموزش هایی را اذعان نمود و همگان را به تکمیل مهارتهای فرزند پروری و به روز کردن تکنیکها و شگردهای تربیتی دعوت کرد و از همه ی والدین خواست که در یادگیری این مهارتها به جای این که به بهترین شدن فکر کنند به مفید واقع شدن و بهتر شدن بیندیشند؟
پس از همین لحظه تربیت فرزندان را به عنوان یک «هنر» به رسمیت بشناسید و حساسیت ها ظرافت ها پیچیدگی ها و دشواریهای آن را با آگاهی و آغوش باز پذیرا شوید. فراموش نکنید در این مسیر کوچک ترین پیشرفت و کمترین تغییر در روش برخورد شما با مسایل ،تربیتی بیشترین و بزرگترین نتایج را در بر خواهد داشت باور کنید.