در سومین مقاله از سری مقالات شناخت انواع مردان بر اساس روایت خانم شینودا بولن که انواع کهن الگوهای مردانه و زنانه را بر اساس روانشناسی تحلیلی یونگی معرفی می کند ، برآنیم که کهن الگوی هادس مبتنی بر کتاب شناخت انواع مردان از انتشارات بنیاد فرهنگ زندگی بررسی کنیم .
هادس فرمانروای دنیای زیرین - قلمرو روح و وجود ناخودآگاه
اگرچه هادس کهن الگوی فرمانروای دنیای مردگان است اما نباید آن را با شیطان اشتباه گرفت به عنوان فرمانروای مرگ هادس بی رحم سنگدل دقیق و در دستورهای خود قطعی و بدون گذشت است. او دشمن انسان نیست و ویژگیهای شیطانی در او جایی ندارد .
فیلیپ مایرسون
اسطوره شناسی کلاسیک در ادبیات هنر و موسیقی
هادس که نام دیگرش پلوتوست در زبان یونانی به معنای ثروت است. نماد او شاخ بزی است که در دست دارد. اطراف او پر است از میوه ها و سبزیهای مختلف به همراه جواهراتی از جنس طلا و نقره .
هادس فرمانروای دنیای از دست رفتگان است و تاریکی افسردگیها و اضطرابهای ما از اوست؛ هادس درعین حال قدرت دارد نور و تازگی را به دنیای ما بیاورد.
آریانا استاسینوپولوس کهن الگوهای یونان
هادس نام فرمانروای دنیای زیرین است. هم چنین دنیای زیرین را هم هادس نامیده اند. او در میان کهن الگوها به کهن الگوی نامرئی و نادیدنی شهرت دارد برای ورود به دنیای هادس باید نزول کنیم تنها در این صورت است که متوجه میشویم در قلمرو سرد و تاریک هادس چه غنایی نهفته است. همه ی این موارد به شکل نمادین به شبهای تاریک روح اشاره دارد که در آن افراد از زندگی عادی و معمولی و واقعیتهای روزمره میبرند و از زندگی در نور خورشید خسته میشوند.
ترس از مرگ افراد را به هادس نزدیک میکند مرگ روابط مختلف مرگ نوعی خاص از زندگی یا مرگ هدف و امید همگی می تواند ملاقات با هادس را ممکن کند حتی دیدگاه مرگ فیزیکی میتواند تجربه ای باشد که ما را به دنیای زیرین ببرد.
بسیاری به شکل ناخواسته وارد دنیای هادس میشوند و با هادس ملاقات میکنند آشیل قهرمانی موفق بود که در میدان جنگ زندگی خود را از دست داد به نظر میرسید او پهلوانی شکست ناپذیر است اما بالاخره در میدان جنگ مغلوب و کشته شد. مرد یا زنی که مورد خشونت واقع میشود میترسد و امیدی به کمکهای دیگران ندارد وارد دنیای سرد و تاریک هادس شده است. این قربانی شدن در واقع نوعی دزدیده شدن است که برای پرسفون رخ داد.
در این میان هستند کسانی که به شکل خودآگاه و داوطلبانه با هادس ملاقات میکنند اورینوس به دلیل عشق و در جست و جوی همسرش به دیدار هادس رفت دیونوسوس برای یافتن مادرش سمله به دنیای زیرین سفر کرد در کنار عشق انگیزه ی دیگر سفر به دنیای هادس رسیدن به خود است. ادیسه برای دریافت اطلاعات از تیرسیاس نابینا به دنیای هادس رفت. او میخواست راه درست به سوی خانه اش را پیدا کند این سفرهای داوطلبانه به دنیای هادس با ریسک زیادی همراه است چرا که ممکن است بازگشتی در کار نباشد قلمرو هادس قلمرو ناخودآگاه است؛ این قلمرو شامل ناخودآگاه فردی و جمعی میشود. در این قلمرو خاطرات افکار و احساساتی وجود دارد که آنها را سرکوب کرده ایم این خاطرات افکار و احساسات دردناک و ناراحت کننده هستند و پذیرش آنها توسط دیگران و عیان کردنشان در دنیای روشن بالا میتواند مشکلات زیادی درست کند در ناخودآگاه جمعی تمامی امکانهایی که میتوانید تصور کنید برای ما وجود دارد. ترنس شاعر رومی به دلیل توجه به همین دنیاست که این گونه سروده است انسان ممکن است به هر چیزی تبدیل شود و این خیلی باعث تعجب من نمی شود.
هرمس پیام آور روحهایی را به دنیای زیرین هدایت کرد و آنها توانستند پرسفون را بازگردانند ایریس پیام آور نیز به دنیای هادس وارد شد و توانست سالم از آنجا بیرون بیاید هنگامی که پرسفون دانه ی انار را خورد و از دنیای هادس بیرون آمد در دوره هایی منظم دوباره به این دنیا باز می گشت.
در زندگی واقعی نیز مثل دنیای اسطوره ها برخی افراد نزول میکنند و از میان آنها هستند کسانی که دوباره میتوانند صعود کنند. برای مثال روان شناسان ( در معنای یونانی آن یعنی روح شناسان) به شکل دوره ای به دنیای هادس سفر میکنند.
روان درمانگرها باید با کهن الگوهاب هرمس ،پرسفون ، دیونوسوس و هادس در تماس باشند تا بتوانند روی روح افراد کار کنند .این کهن الگوها باعث میشوند با دنیای ناخوداگاه آشنا شوید که حتی دیوانگی هم بخشی از این دنیاست. هم چنین این مرگ شناسی راهنمای دیگران بوده اند آنها برای راهنمایی دیگران خود را به شکلی نزول داده اند که افسردگی و تجربیات نزدیک به مرگ را در دنیای هادس چشیده اند تنها پس از چنین تجربه هایی است که دیگر ترس از مرگ از میان میرود.
در کوه المپ یعنی محل اقامت زئوس هم از هادس هراس زیادی وجود داشت در دیدگاههای پدر سالارانه هادس و دنیای هادس را منشأ پلیدی و زشتی به شمار میآورند در این دیدگاه ها چه بعد از مرگ و چه در طول زندگی باید طوری عمل کرد که از این مکانها فاصله گرفت از آنجایی که همه دوست دارند به قلمروهای آسمانی نزدیک شوند ترس از دنیای زیرین پدیده ای است عادی و ماندگار در حالی که همین قلمرو میتواند منبعی برای رسیدن به غنا باشد آنچه برای کامل شدن نیاز داریم در همین دنیای زیرین نهفته است. دنیای زیرین همان ناخودآگاه جمعی یا دنیای سایه هاست.
دنیای زیرین همان دنیایی است که ملکه ی آن «هل» نام دارد نام این ملکه بعدها در زبان انگلیسی به شکل جهنم Hell درآمده است. فرمانروای مرگ در میان سلتیها هلمن نام داشت دنیای زیرین همان دنیای مادر است که بعدها به دنیای پدر تبدیل شده است با ارزش دادن به دنیای آسمانی و آسمانها از ارزش دنیای زیرین روز به روز کاسته میشود و به همین دلیل همه از این دنیا هراس دارند.
هادس هم چنین ویژگی سرکوب شده ای در کهن الگوی پدر است در دنیای پدر سالاری کهن الگوی زئوس حاکم و با ارزش است. در حالی که کهن الگوی هادس هم در میان افراد و فرهنگهای مختلف به صورت نیرویی نهفته در ناخودآگاه وجود دارد
.
هادس فرمانروا
هادس فرمانروای دنیای زیرین بود در این دنیای سایه ها مردگان زندگی میکردند و برخی از شخصیتهای نامیرای اسطوره ای زندانی شده بودند. حتی به زبان آوردن نام هادس مطابق باورهای عموم بدشانسی به همراه داشت. به همین دلیل او را با نامهای دیگری مثل نادیدنی یا ثروتمند میخواندند ثروتمند در زبان یونان باستان با واژه پلوتون معادل بود که واژه لاتین پلوتو با آن هم ریشه است دیگر نامهای هادس عبارت بودند از مشهور»، «مهمان نواز» ، «دروازه بان» و «نفرت انگیز» . او را هم چنین زئوس دنیای زیرین هم میخواندند.
اگر چه یونانیان باستان هادس را شخصیتی بی رحم سرد و خشمگین میدانسته اند هرگز او را پلید به شمار نیاورده اند. هادس هم مثل زئوس و پوزیدون به شکل مردی بالغ با ریشی بلند تصویر شده است. او کلاهی داشت که میتوانست نامرئی اش کند. این کلاه را سیکلوپس به او داده بود هنگام تجسم هادس به عنوان فرمانروای ثروت او را با یک شاخ بز نیز نقاشی کرده اند.
تبارشناسی و اسطوره شناسی
هادس پسر ریا و کرونوس است که هنگام تولد توسط پدرش بلعیده شد. هنگامی که زئوس و متیس کاری کردند که کرونوس فرزندان بلعیده شده ی خود را بالا آورد هادس و پوزیدون در نبرد با پدر با زئوس همراه شدند آنها در این نبرد پیروز شدند و پس از پیروزی سه برادر به قید قرعه جهان را میان خود تقسیم کردند سهم هادس پس از این تقسیم بندی دنیای زیرین بود. هادس فرزندی ندارد. او بیشتر زندگی اش را در دنیای زیرین و به شکل نامرئی گذرانده است. هادس در تمام زندگی خود دو بار از دنیای زیرین خارج شده است. مطابق آنچه هومر نوشته یک بار هنگامی این اتفاق افتاد که هراکلس او را با تیروکمان زخمی کرد و هادس مجبور شد برای درمان به المپ برود و مرتبه ی دوم هنگامی بود که میخواست پرسفون را برباید.
ربودن پرسفون
ربودن پرسفون تنها رویداد مهم در زندگی هادس است. هادس پرسفون را به عنوان همسرش انتخاب کرد و هنگامی که پرسفون همراه با ندیمه های خود در حال چیدن گلهای نرگس بود او را دزدید داستان به این شکل بود که پرسفون جذب گل نرگس زیبایی شد که برای فریب دادن او روییده بود و هنگامی که از جمع همراهان خود برای چیدن این گل جدا شد زمین زیر پایش دهان باز کرد و او را بلعید هنگامی که او وارد دنیای زیرین شد هادس با ارابه ای که اسبهای سیاه و قوی آن را میکشیدند پرسفون را که از ترس فریاد میکشید دزدید.
پرسفون روز به روز در دنیای زیرین ضعیف تر و افسرده تر میشد و مادرش دیمیتر برای او اشک میریخت و گریه میکرد. دیمیتر به خاطر این اندوه دیگر به معبد خود وارد نشد و به همین دلیل هیچ محصولی از زمین نرویید و هیچ فرزندی به دنیا نیامد. قحطی و نابودی زمین را تهدید میکرد تنها در این زمان بود که زئوس به حرفهای دیمیتر گوش داد و هرمس را به دنیای زیرین فرستاد تا پرسفون را برگرداند.
هرمس به دنیای زیرین آمد و پرسفون را پیدا کرد که همراه هادس بود پرسفون با دیدن هرمس که برای نجات او آمده بود خوشحال شد؛ اما قبل از این که سوار ارابه ای شود که هرمس با آن به دنیای زیرین آمده بود هادس به او چند دانه ی انار داد تا بخورد.
پرسفون پیش مادرش بازگشت و زندگی دوباره همراه او به زمین بازگشت اگر پرسفون آن چند دانه انار را در دنیا زیرین نخورده بود هیچ اتفاقی رخ نمی داد؛ اما به خاطر خوردن همان چند دانه انار پرسفون زمستانها را در دنیای زیرین و با هادس میگذراند. به این ترتیب او ملکه ی دنیای زیرین شد.
هادس و دیونوسوس
والتر اوتو در کتاب دیونوسوس اسطوره و فرهنگ ارتباطی نادیدنی را میان هادس و دیونوسوس کهن الگوی شادی کشف کرده است. او از هراکلیتوس این گونه نقل قول میکند که هادس و دیونوسوس یکی هستند و اضافه میکند که وقتی دیونوسوس در جست و جوی مادرش به دنیای زیرین رفت میرتل را به هادس بازگرداند به همین دلیل دیگر میرتل با هادس و مردگان سروکار داشت کارل کرنی در کتاب الیوسیس کهن الگوی مادر و دختر میگوید که دیونوسوس یکی از چهره های هادس است و میان این دو مشترکات زیادی وجود دارد.
دیونوسوس کهن الگوی باروری است و احترام به او باعث سرسبزی زمین میشود. او نیز مانند پرسفون بخشی از زندگی خود را در دنیای زیرین سپری میکند دیونوسوس هم مانند هادس زندگی ای دارد که در دوره های زمانی منظم متفاوت است و به همین دلیل به دنیای زیرین یعنی قلمرو هادس باز می گردد.
دنیای زیرین
ساکنان دنیای زیرین مردگانی هستند که برای همیشه و تا ابد آنجا زندگی میکنند؛ آنها در حقیقت سایه های وجود واقعی خود هستند. دنیای زیرین دنیایی است ترسناک بسیاری در این دنیا در صحرای اسفودل زندگی میکنند و گروه خاصی در الیسیوم ساکن هستند که جزیره ای است برای اقامت کسانی که به آنها لطف شده است. در پایین ترین بخش دنیای زیرین تارتاروس قرار دارد که تاریکی ابدی در آن حکم فرماست و افراد شرور در آن مجازات میشوند.
هادس علاوه بر سکونت در دنیای زیرین با غرب دور نیز در ارتباط است. ادیسه به دنبال پرسفون به غرب دور سفر کرد. این ناحیه از زمین محلی است که خورشید در آن طلوع نمیکند و به همین دلیل همواره تاریک است غرب دور محل ورود به دنیای هادس است.
هرمس مردگان را برای ورود به دنیای زیرین همراهی میکند آنها با پرداختن یک سکه سوار بر ارابه ای میشوند و پس از گذشتن از رودخانه ی استیکس از دروازه ای عبور میکنند که توسط سربروس محافظت میشود سربروس سگی است که سه سر دارد و نگهبان این دروازه است. پس از ورود به دنیای هادس سه قاضی به نامهای مینوس را دامانتیس و آیکوس این مردگان را ملاقات میکنند.
تاکنون پیش آمده که چند نفر زنده به دنیای زیرین وارد شده و توانسته اند از آن خارج شوند هراکلس توانسته است هر بروس را برای کار همراه خودش ببرد؛ سایکه برای ملاقات با پرسفون به این دنیا آمده است؛ ادیسه توانسته است در این دنیا با تیرسیاس ملاقات کند و آناس به دنبال پدرش به این دنیا سفر کرده است. البته بوده اند کسانی که به این دنیا سفر کرده اند ولی زنده از آن بازنگشتند. تسوس و پیریتوس برای دزدیدن پرسفون به این دنیا سفر کردند اما ها دس آنها را در این دنیا زندانی کرد.
کهن الگوی هادس
همان طور که قبلا هم اشاره کردم ها دس نام فرمانروای دنیای زیرین و نام خود دنیای زیرین است به همین دلیل دو کهن الگو به نامهای هادس وجود دارد؛ یکی کهن الگوی شخصیتی به نام هادس و دیگری کهن الگوی قلمروی به این نام .
در تعریف این دو کهن الگو توضیحات زیر به کار میآید این فرمانروا کلاهی بر سر میگـ گذاشت که او را نامرئی می ساخت. به همین دلیل کسی از حضور او خبردار نمیشد او به ندرت از دنیای زیرین خارج میشد و به همین دلیل نمیدانست در کوه المپ و دنیای بالا چه اتفاقاتی رخ میدهد او همراه سایه ها و تصویرهایی ناکامل در دنیای خود زندگی میکرد. نام دیگر هادس فرمانروای ثروت بود و قلمرو او منبع غنا به حساب می آمد.
هادس کهن الگوی خلوت گزینی و گوشه گیری
انسانی که به دور از اجتماع زندگی میکند و نه میداند چه اتفاقهایی در حال رخ دادن است و نه آنچه رخ میدهد برای او اهمیت دارد زندگی ای مانند هادس را پیش گرفته است. او ممکن است چیزهایی را که در این دنیا برایش ارزش و معنا داشته اند از دست داده باشد. به همین دلیل حالا دیگر علاقه ی زیادی به دنیا ندارد و شاید حتی دچار افسردگی هم باشد. خود هادس ممکن است حتی دچار پارانویید هم باشد؛ درست مثل میلیونر آمریکایی هوارد هیوز که در طبقه ی آخر هتلی که متعلق به خودش بود زندگی میکرد او به کسی اجازه ی ملاقات نمیداد و تمام مدت شبانه روز تحت حفاظت شدید محافظان شخصی اش قرار داشت.
مرد هادسی که از شهرت و ثروت کافی برخوردار نیست مردی است که نقابی به چهره ندارد و به همین دلیل از دنیای انسانها کناره گیری میکند اگر این مرد خانواده ای نداشته باشد در دوردستها و به دور از بقیه ی اجتماع زندگی میکند. این مکان درست مثل دنیای زیرین است که به هادس کمک میکرد نامرئی باقی بماند.
اگر مردی به دلیل الگوهای شخصیتی و شرایطی که در آن قرار دارد انتخابی جز زندگی هادسی نداشته باشد بیشتر وقت ها غمگین به نظر میرسد در هر حال اگر او نیازهای اولیه ی زندگی اش را به سادگی تأمین کند از زندگی راضی است. او دوست دارد تنها باشد و کسی با او کاری نداشته باشد.
هادس کهن الگوی ثروت
نوع دیگری از فرد هادسی گوشه گیر وجود دارد که ممکن است مزه ی دنیای بیرون را چشیده باشد و تصمیم گرفته باشد در غنای دنیای درون خود ساکن شود. دنیای ما که روی بهره وری تأکید دارد دیگران را تشویق نمیکند تا به درون بروند و بیکار باقی بمانند. به همین دلیل خلوت گزینی و تنها ماندن در دنیای ما پسندیده نیست هادس تنها و خلوت گزین بخشی از شخصیت است که در بسیاری وجود ندارد و به همین دلیل است که درون گرایی ویژگی ای مطرود به حساب می آید. درون گراها زندگی ای درونی دارند و به شکلی خاص به اتفاقهایی که در دنیای بیرون رخ میدهد واکنش نشان میدهند. نوعی از این درون گرایی گفت و گویی درونی و تجسم خلاق است.
وجود هادس به عنوان بخشی از ماهیت انسان میتواند او را غنی تر کند هادس خلوت گزین میتواند منبع خلاقیت باشد. این خلاقیت در هنر خود را نشان میدهد هادس هم چنین بخشی از روان آدمی است که میتواند واکنش او نسبت به دیگران و اتفاقهای مختلف را شکل بدهد.
در هر حال بدون دسترسی به دیدگاه زئوس که واقعیتها را به همان شکل مینگرد و واکنشهای احساسی و هیجانی پوزیدون که برای متعادل کردن درک ها دس لازم است فرد هادسی ممکن است دچار خطر تنهایی احساس و جدایی از جهان باشد.
هادس به عنوان مشاوری خوب
مشاور خوب نام دیگری است که به هادس داده اند به عنوان منبع اطلاعات عینی و واقعی هادس میتواند مشاوری خوب و قابل اطمینان باشد ما معمولا هنگام تصمیم گیریها درونمان را نادیده میگیریم در حالی که فقط در درون میتوانیم به ارزشهای واقعی تجربیات گران بها دست یابیم انتخابهای احساسی و هیجانی ممکن است تصمیمهایی سطحی و بدون معنا باشند که فقط به نظر دیگران خوب و جالب می آیند. این که چگونه میتوانیم بدانیم چه انتخابی واقعاً برای ما اهمیت دارد برای هر کسی متفاوت است. هادس ندایی درونی است که به ما در انتخاب و واکنش نسبت به دیگران یا موقعیت های مختلف کمک می کند. هنگامی که نوبت به تصمیم گیریهای مهم و شخصی میرسد توجه به اطلاعات واقعی و عینی که میتوان از طریق کهن الگوی هادس به آنها دست یافت بسیار مهم است.
هادس نامرئی نقابی ناقص
هادس حتی هنگامی که از دنیای زیرین بیرون میآید با استفاده از کلاهی که او را نامرئی میکند از دیده ها پنهان میشود. هادس فرمانروایی است که نقابی به چهره ندارد نقاب در روان شناسی مکتب یونگ چیزی است که شخصیت واقعی مان را پنهان میکند و ما را به شکلی دیگر نشان میدهد این نقاب میتواند حتی نوع رفتارهای ما را نیز طوری دیگر به اطرافیان نشان بدهد. هادس به عنوان فرمانروای دنیای زیرین حتی میتواند شادیهای خود را پنهان کند.
هنگامی که این کهن الگو در کسی بیدار میشود دیگر به شکل قبل در اجتماع فعالیت نمیکند و دیگران در حضور او احساس راحتی ندارند.
هادس، زئوس دنیای زیرین فرمانروای دنیای زیرین
هادس زئوس و پوزیدون هر سه فرمانروای قلمرو خود هستند و هر کدام ویژگی پادشاه را هم در وجودشان دارند. این فرمانرواها مالک شخصیت ها و قلمروهای متفاوتی هستند اما در وجوهی مهم و پایه ای باهم اشتراک دارند هر یک از آنها در قلمرو خود اقتدار و اختیار دارند هر یک از آنها همسری دارند که در نقش مشاور ظاهر میشود و با وجود این که هادس فرزندی ندارد هر سه شخصیتی پدرسالار دارند.
هادس؛ کهن الگوی آدم ربا
هنگامی که هادس به پرسفون علاقه مند شد بدون خواستگاری و با اجازه ی زئوس او را دزدید و هنگامی که پرسفون از زئوس کمک خواست زئوس درخواست او را نادیده گرفت رابطه ی زئوس و هادس مثل ارتباط دکتر جکیل و آقای هاید است. زئوس ستون جامعه ای است که در آن اقتدار دارد در حالی که هادس میتواند سایه ی همین فرمانروای با اقتدار باشد. هادس سایه ی کهن الگوی پدر به حساب می آید.
هادس - آدم ربای عاشق
هادس آدم ربا میتواند کاملا نامرئی باشد عاشقی که نامرئی است ما را به یاد همبازیهای نامرئی دوران کودکی می اندازد. او عاشقی نامرئی است که با همسر مورد علاقه ی خود صحبت میکند برای او شعرهای عاشقانه میخواند و حتی به او قولهای عاشقانه میدهد. همین عاشق نامرئی میتواند ارتباط زن مورد علاقه اش را با دنیای بیرون قطع کند شنیدن صداهای خیالی برای کسانی که درون گرا هستند چیز عجیبی نیست بسیاری از موسیقیدانها صداهایی را به شکل موسیقی میشنوند و بسیاری از دیگر درون گراها تصویرهایی را میبینند برای پرورش عشقهای نامرنی باید این ظرفیت در فرد وجود داشته باشد. اگر این ظرفیت با زندگی ای جدا از دیگران همراه شود احتمال رخ دادن چنین اتفاق هایی زیاد می شود.
آدم ربایی هادس باعث شد همسر مورد علاقه اش نیز به دنیای او وارد شود و ارتباط خود را با اجتماع از دست بدهد.
مرد هادسی ممکن است پرسفونی خیالی داشته باشد ممکن است این پرسفون زنی در دنیای واقعی باشد که مرد فقط از راه دور به او علاقه مند است. در این حالت اگر راه ارتباط خیالی میان مرد هادسی و زن خیالی اش بسته شود ممکن است این مرد رفتارهایی ناهنجار از خود نشان بدهد و در دنیای واقعی به آن زن آسیب برساند.
قلمرو هادس - کهن الگوی دنیای زیرین
هادس همان قلمرو دنیای زیرین غرب دور و زیرزمینی است که روحها بعد از مرگ به آن منتقل میشوند. برخی از انسانهای فانی و فرمانرواهای جاوید میتوانند به این مکان رفت و آمد کنند هادس علاوه بر کهن الگوی شخصیتی کهن الگوی این مکان نیز هست.
قلمروی هادس - قلمروی افسردگی
پرسفون پس از ربوده شدن و حبس شدن در دنیای زیرین به افسردگی مبتلا شد. او هیچ کاری نمیکرد غذا نمی خورد با کسی حرف نمیزد و فکر میکرد دیگر هرگز روشنایی روز را نخواهد دید در غیبت او زمین دچار خشک سالی شده بود و گیاهی نمی رویید. افراد افسرده مثل پرسفون رفتار میکنند البته هنگامی که او را دزدیده بودند آنها احساس میکنند از تمام چیزهایی که به زندگی شان معنا میداد بریده شده اند گاهی حتی آنها حس میکنند که همه چیز در زندگیشان خاکستری است و هیچ رنگ دیگری را نمیبینند این حالت از افسردگی با سقوط به دنیای درون رخ میدهد. البته سقوطهای کوچک به دنیای زیرین در زندگی هر روز ما رخ میدهند در این مواقع پیش خودمان میگوییم حال خوشی ندارم معنای این جمله این است که موقتاً افسرده شده ام.
دنیای سایه ها
در روان شناسی مکتب یونگ معنایی دو وجهی برای سایه در نظر گرفته شده است. سایه به آن بخشهایی از وجودمان گفته می شود که یا برایمان غیر قابل قبول است یا برای دیگرانی که در اطراف ما هستند پذیرفتنی نیست به همین دلیل این بخشها را که شامل افکار اعمال نظریات و احساساتمان میشوند در درون خود پنهان میکنیم این شکل از سایه همان چیزی است که فروید آن را «اید» نامیده است.
علاوه بر آن سایه هم چنین شامل نکات مثبتی است که در حال آمدن به سطح آگاهی هستند اما هنوز در دنیای سایه ها قرار دارند. این موارد همان غنا و ثروتی است که در دنیای زیرین قرار دارد و به هادس مربوط میشود.
دنیای دیگر - قلمرو مردگان
در یونان باستان ها دس دنیای مردگان بود در این دنیا روحها پس از مرگ تا ابد به زندگی خود ادامه می دادند. این روحها ممکن است از رودخانه ی فراموشی یا سند آب بخورند و دوباره متولد شوند به این ترتیب هیچ خاطره ای از گذشته در ذهن آنها باقی نمی ماند. قلمرو هادس به عنوان یک کهن الگو دنیای پس از مرگ است که روحها در آن سکونت دارند.
ناخودآگاه شخصی و جمعی
دنیای زیرین هم چنین نماد ناخودآگاه فردی و جمعی است. هر چیزی که در ناخودآگاه فردی ما وجود دارد و آن را فراموش کرده ایم در دنیای هادس قرار دارد برخی از این خاطرات فراموش شده فقط به اندکی تلاش آگاهانه نیاز دارند تا به سطح آگاهی برسند. برخی دیگر از این خاطرات دردناک و تلخ در بخشهای عمیق تری از ناخودآگاه دفن و سرکوب شده اند و آنها را نمی توان به سادگی به سطح آورد.
ناخودآگاه جمعی قلمرو کهن الگوها یا همان الگوهای جهانی انسان است. این الگوها را میتوان با قرار گرفتن در موقعیت هایی که به آنها انرژی میدهد زنده و بیدار کرد این الگوها سالهای طولانی است که وجود دارند و در زندگی بسیاری نقش ایفا کرده اند. به عبارت دیگر میتوان گفت که این الگوها به شکل سایه هایی وجود دارند که دوباره و دوباره به دنیا می آیند.
هادس مرد
مسئله ی هادس مرد این است که چگونه خود را با دنیا تطبیق بدهد. آیا او میتواند با خود صادق باشد و در عین حال در دنیای بیرون جایی داشته باشد؟ تمایلات درونی او برای دیگران قابل پذیرش نیست او را با استانداردهایی می سنجند که در واقع برخلاف طبیعت واقعی اوست. او معمولا در فرهنگی رشد میکند که با آن بیگانه است. اگر او بخواهد در این جامعه جایی داشته باشد باید خارج از محدوده ی کهن الگویی خود رشد کند.
سالهای کودکی
کودک درون گرای هادس خیلی روی دیگران تأثیر نمی گذارد نامرئی بودن هادس از همان دوران کودکی مشهود است. او خیلی علاقه ندارد که مثل برادرانش به قله های پیشرفت صعود کند معمولا او را با رفتارهای عجیب و غریبی که دارد می شناسند. او معمولا هنگام رویارویی با افراد یا موقعیتهای جدید به شکلی عجیب واکنش نشان میدهد. این که او دیگران را چگونه میبیند انگیزه ی واکنشها و رفتارهای اوست .
برای مثال گمان کنید که پرستاری جدید برای مراقبت از کودک شما به خانه می آید یا کودکتان قرار است برای اولین بار مادر بزرگ خود را ملاقات کند به جای لبخند زدن به این افراد چنین کودکی ممکن است رویش را برگرداند و با صدای بلند شروع به گریه کند. او ممکن است چیز ترسناکی در چهره ی فرد جدید ببیند در صورتی که کودک هادسی واکنشی این گونه نداشته باشد در هر حال ترجیح میدهد در دنیای درون خود باقی بماند تا این که با این فرد تازه آشنا شود. افراد هادسی در کودکی به نظر خجالتی میآیند و هنگامی که بزرگ میشوند افرادی جدی و ساکت هستند این واکنشها در پسران واکنشهایی منفی به شمار میآید این کودکان معمولا اعتماد به نفس کافی ندارند و نسبت به خودشان احساسی منفی دارند.
پدر و مادر
میان پسران هادسی و پدر و مادر آنها ناهماهنگی شدیدی وجود دارد. این نوع پسران به هیچ وجه در قالبی که پدر و مادر انتظار دارند جای نمی گیرند و سوء تفاهمهای زیادی میان آنها رخ میدهد.
شخصیت هادس به نوعی دچار توهم های اوتیسی میشود. هنگامی که او از چیزی ناراحت است این ناراحتی برای او کاملا واقعی است در حالی که دیگران درک نمیکنند چه اتفاقی رخ داده است. این حالت موجب میشود مادران در ابتدا احساس سردرگمی کنند و سپس از دست فرزند خود عصبانی شوند.
رابطه ی میان پدر و پسر در این میان بدتر است. اگر درون گرا بودن برای پدری به معنای بچه ننه بودن باشد و دوست داشته باشد پسرش در فعالیتهای مردانه - پسرانه شرکت کند این رابطه شکلی وخیم تر پیدا میکند پدر گمان میکند پسری خواهد داشت که به او افتخار میکند در حالی که واقعیت این گونه نخواهد بود. اگر او از پسرش برای تقویت اعتماد به نفس خود استفاده کند کاملا ناامید خواهد شد و ممکن است این ناامیدی به عصبانیت منجر شود به این شکل پدر از دست پسری که مطابق انتظار و توقع او زندگی نمیکند، ناراحت خواهد بود.
پسر هادسی پس از این رویدادها بیشتر به دنیای درونش پناه میبرد. او از تنها بودن لذت میبرد یا دوستی خیالی برای خود پیدا میکند. بعد از دوران کودکستان همه از او میخواهند که فردی اجتماعی و برون گرا باشد و او در پاسخ بیشتر به دنیای درون پناه می برد. البته گاهی مادرها پناهگاه این نوع پسرها میشوند پیامی که پسران هادسی دریافت میکنند این است که مشکلی جدی در اجتماع و فعالیتهای اجتماعی وجود دارد.
هنگامی که پدر و مادر این پسرها به فردیت و تنهایی آنها احترام میگذارند عملکرد خوب و قابل قبولی دارند. حتی در این حالت نیز چنین پسرهایی کمک زیادی از دنیای بیرون دریافت نمی کنند
برای مثال پسری که هاله ی پیرامون دیگران را میبیند هنگامی که متوجه میشود دیگران از چنین قابلیتی برخوردار نیستند احساس عجیب بودن میکند هم چنین اگر در برخی موقعیتها در ناحیه ی شکم و شبکه ی خورشیدی اش احساس خوبی ندارد گمان میکند که بیمار شده است و نمیداند که این حالت واکنشی است به موقعیت ناراحت کننده ای که در آن قرار گرفته است.
اگر چه پدر و مادر دانش کافی برای کمک به چنین کودکانی ندارند میتوانند به فرزندشان کمک کنند که خود را با دنیای اطراف تطبیق بدهند آنها میتوانند صبور باشند و فرزندانشان را راهنمایی کنند درست مثل زمانی که کودکی را در فرهنگی بیگانه بزرگ میکنند یا با کودکی سروکار دارند که معلول است با حمایت محبت آمیز چنین کودکی میتواند احساس امنیت کند اما در صورتی که مورد تمسخر قرار بگیرد هرگز این احساس امنیت در او ایجاد نمیشود تحصیلات میتواند به چنین کودکی کمک کند. تحصیلات میتواند در کنار درک عینی این کودک تعادلی مناسب به وجود بیاورد. اگر چنین کودکی مورد محبت واقع شود و به او فضای کافی داده شود به روابط خود اعتماد خواهد کرد. به هر حال چنین کودکی مثل دیگران عادی و معمولی نیست و به توجهی ویژه نیاز دارد.
بلوغ و نوجوانی
بلوغ برای پسر هادسی دورانی سخت و پرتنش است چرا که در این دوره باید خود را کاملا با دنیای اطراف هماهنگ کند. چنین نوجوانی به هیچ وجه با مد روز و لباس پوشیدن مطابق آن سازگاری ندارد و خیلی ساده بسیاری از کارهایی را که هم سن و سالهای او انجام میدهند انجام نمیدهد اگر او توانسته باشد طوری خود را برونگرا نشان بدهد که توسط دیگران پذیرفته شود میداند که کاملا با دیگران تفاوت دارد و معمولا دوست دارد تنها باشد. در این سن و سال او ممکن است یک یا دو دوست داشته باشد که همان تعداد برایش کافی است.
برای او رفتن به دانشگاه نیاز به پرورش و تربیت کهن الگوهای دیگری دارد تحصیل در دانشگاه نیاز به منطق آپولویی دارد و حرف زدن و نوشتن ویژگیهای هرمس است. این دو کهن الگو میتوانند به او کمک کنند بیشتر برونگرا باشد. به این ترتیب او ممکن است حتی وارد شغلی شود که موفقیت آمیز است اما همواره این خطر وجود دارد که این شغل و این نوع زندگی معنای خود را برای او از دست بدهد.
دنیای کار
کلیدی که دنیای بیرون و دنیای درون را به هم متصل میکند علاقه ای است که مرد هادسی به دلیل تجربیات درونی اش به کار پیدا می کند. این علاقه میتواند به او کمک کند به کارهایی مشغول شود که برایش معنا دارد.
کهن الگوی هادس کهن الگویی است که در آن نقابی وجود ندارد و به همین دلیل ارتباط با دیگران برای فرد هادسی سخت است. تا زمانی که فرد هادسی کهن الگوهای دیگری را در وجودش بیدار نکند ممکن است در مدرسه و محل کار منزوی شود. به این شکل احتمالاً او برای هیچ حرفه ای استخدام نخواهد شد و مجبور است برای امرار معاش کارهایی ساده و معمولی انجام دهد. هر کاری که او انجام میدهد با جدیت همراه است. او معمولا در شغلهایی باقی میماند که برایش دردسری ایجاد نمی کنند و در آنها مجبور است کارهایی تکراری بکند دنیای واقعی او دنیای درونی است. اگر مرد هادسی کهن الگوی هرمس را در وجود خود بیدار کرده باشد کهن الگوی ارتباط میان دنیاهای مختلف، میتواند از عمق دنیای درونی به دنیای بیرون سفر کند کهن الگوهای هادس و هرمس در هماهنگی با هم میتوانند در فیلم سازی روان شناسی ادبیات الهیات و مواردی شبیه به این به فرد کمک کنند در این نوع کارها فرد هادسی احساس میکند شغلش را دوست دارد.
روابط با زنان
هادس با وجودی که فردی است نامرئی ممکن است برای خانمها جذاب باشد. البته او راه و رسم آشنایی را نمی داند و در این مورد تجربه ای ندارد ها دسی ها معمولا تصوری از زنی کامل دارند که ممکن است در دنیای واقعی وجود نداشته باشد. البته آنها اگر زنی را پیدا کنند که با دنیای درون آشنا باشد میتوانند رابطه ای عمیق با او داشته باشند سرنوشت این دو نفر را به هم نزدیک میکند و آنها به محض این که همدیگر را ببینند همدیگر را خواهند شناخت.
با این همه درون گرایی ممکن است باعث شود این افراد زندگی ای تنها و بدون ارتباط با زن داشته باشند.
روابط با مردان
هادس خلوت گزیده و حتی اسرار آمیز نمیداند که چگونه از همراهی با دوستان مرد لذت ببرد. او به تنهایی زندگی میکند و در این دنیا کسی را ندارد. مردان دیگر او را به همین شکل رها میکنند چیزی در او وجود دارد که باعث میشود مردان دیگر به او نزدیک نشوند و او را در جمع شان راه ندهند البته در درون او چیزهایی هم وجود دارد که به او اقتدار میدهد. او با دیگران متفاوت است با این حال هرگز قربانی نمیشود دوستان کمی که در زندگی دارد ممکن است به قلمرواش وارد شوند و با او درباره ی نوع درکی که دارد بحث کنند.
روابط نزدیک
روابط نزدیک ها دسی ها پیچیده و متفاوت است ها دسی ها میتوانند به سادگی تارک دنیا شوند با این حال اگر به زنی علاقه مند باشند این علاقه نیز میتواند در آنها شدید باشد هنگام روابط نزدیک آنها ظرفیت دارند به حالتی دیونوسوسی که با شادی فراوان همراه است وارد شوند.
هادس فقط با پرسفون ازدواج کرد؛ آن هم بعد از دزدیدن او در حالی که زئوس و پوزیدون ازدواج هایی متعدد داشتند.
ازدواج
اگر هادس زنی را پیدا کند که دوستش داشته باشد و آن زن نیز او را دوست داشته باشد حتما ازدواج میکند مثل زئوس و پوزیدون ها دسی ها هم دوست دارند خانواده تشکیل بدهند و نظم و ثبات را در زندگی خانوادگی برقرار کنند. ازدواج جزئی مهم در زندگی آنهاست بدون ازدواج هادسی ها کاملا تنها و بی کس باقی میمانند همراه با زن و فرزند آنها میتوانند احساس کنند که بخشی از یک خانواده هستند همسران مردان هادسی همواره روی ویژگی درون گرایی شوهران خود متمرکز هستند و به آن فکر می کنند.
اگر مردان هادسی از خانواده ای پدر سالار باشند دیگران در سنین جوانی زنی مناسب را برای آنها پیدا میکنند و جشن ازدواجشان را به شکلی باشکوه ترتیب میدهند در این حالت زنی برای آنها ربوده میشود که ممکن است خیلی از این ازدواج خوشحال نباشد.
فرزندان
اگر چه هادس فرزندی نداشت مرد هادسی ممکن است صاحب فرزند شود. در این صورت او پدری غمگین خواهد بود که ویژگی های پدر سالارانه دارد و به نظم و ترتیب اهمیت زیادی میدهد احساسات خود را بروز نمیدهد و نمیتواند فرزندانش را طوری تربیت کند که در این دنیا موفق باشند. مرد هادسی که خود در کودکی محبت پدر و مادر را نچشیده است نمی تواند محبت را به فرزندانش ابراز کند با این حال او ممکن است بتواند غنای زندگی را با فرزندانش تقسیم کند و به آنها برای پیشرفت در دنیای تجسم و تخیل کمک کند هنگامی که فرزندان او کم سن و سال هستند برای آنها کتابهای مصور می خرد و میخواند و در سنین بالاتر برای آنها درباره ی تجسمهای خود صحبت میکند خیلی وقتها او به شکل تک به تک با فرزندانش سخن میگوید و ارتباط برقرار میکند. اگر فرزندان او هم افرادی درون گرا باشند در خانواده ی چنین پدری محیطی مناسب برای آنها فراهم خواهد بود. فرزندان برون گرا معمولا نمیتوانند رابطه ی خوبی با پدر هادسی داشته باشند.
میان سالی
مردان ها دسی در میان سالی انواع مختلف زندگیها را دارند مثل بقیه ی کهن الگوها زندگی آنها در میان سالی به شرایط بیرونی و فعال شدن کهن الگوهای دیگر در وجودشان بستگی دارد.
مرد هادسی خالص در تنهایی زندگی خواهد کرد و توانایی ارتباط برقرار کردن با دنیای اطراف را ندارد. او حتی ممکن است از اجتماع جدا شود و در جایی خلوت و دور از دیگران زندگی کند این محل میتواند اتاقی در یک هتل یا حتی آسایشگاه بیماران روانی باشد. مرد هادسی اگر تمایلات مذهبی داشته باشد در میان سالی ممکن است تارک دنیا شود.
اگر مرد هادسی توسط خانواده حمایت شود و در اجتماع صاحب شغلی باشد احتمالا پدری است که در خانواده ای پدر سالار د در جایگاه رئیس خانواده قرار دارد اگر او اهل علم و دانش باشد احتمالاً استاد دانشگاه یا پژوهشگری است که در دنیای درونی غرق پژوهشهای علمی است یا توانسته در هنر و ادبیات پیشرفت کند.
اگر در وجود او کهن الگوهای دیگری هم بیدار شده باشد ممکن است علاوه بر قلمرو ذهن وارد قلمرو احساسات و عواطف نیز شده باشد. مردانی که کهن الگوی هادس در آنها فعال نیست هرگز با دنیای درونی خود آشنایی ندارند. بسیاری از مردان این گونه اند؛ به ویژه کسانی که در نیمه ی اول زندگی جذب مشغولیتهای دنیای اطرافشان میشوند.
سالهای پایانی
الگوی هادس در مردان در صورتی که تا میان سالی ادامه داشته باشد تا پایان عمر همراه آنها خواهد بود آشنایی با دنیای درون دنیای رؤیاها و ارتباط با ناخودآگاه جمعی معمولا باعث میشود این افراد از مرگ هراس نداشته باشند. تحلیل گر روان شناس مکتب یونگ جین ویلرایت درباره ی مرگ زنان در کتاب مرگ زن به این نکته اشاره میکند که روان چنین افرادی از مرگ هراس ندارد و در این مورد پژوهشهای زیادی انجام شده است.
هنگامی که انسان مرگی تدریجی دارد در دوره ی تدریجی مرگ ارتباطش را آرام آرام با دنیای اطراف از دست میدهد. دسی ها آهسته آهسته روابط خود را با مردم اشیا و آنچه مورد علاقه ی آنهاست کم رنگ میکنند و به دنیای درون سفر می کنند. به این ترتیب آنها تبدیل به مرد یا زنی میشوند که از دنیای بیرون بریده و در دنیای درون احساس آرامش و راحتی میکند. احتمالاً همین حالت برای کسانی که به آلزایمر شدید مبتلا هستند یا کسانی که به کما فرو رفته اند هم پیش می آید. آیا آنها در دنیای درونی خود زندگی میکنند و آنجا تصویرهایی را میبینند صداهایی را میشوند و چیزهایی را حس میکنند که ما از درک آن ناتوانیم؟ همان طور که توسط بسیاری از افراد در حال مرگ گزارش شده است آنها حتی «سایه هایی را از کسانی میبینند که پیش از ایشان از دنیا رفته اند.
مشکلات روان شناسی
مشکلات روان شناسی مردان و زنان هادسی مشکلاتی است که به درون گرایی و درک خیالی مربوط میشود.
نقاب مرد نامرئی
درست مثل هادس که هرگز قلمروی خود را ترک نکرد و هنگامی که به دنیای بالا آمد کلاهی به سر گذاشت که باعث شد نامرئی شود مرد هادسی معمولا در دنیای درون خود سیر میکند و حتی اگر در جمع باشد فردی گوشه گیر است. او علاقه مند نیست بداند چه اتفاقهایی در دنیای اطراف روی میدهد و خبرهای ورزشی سیاست و غیبتهای رایج در مهمانی ها برایش جذابیتی ندارد واکنشهای چنین فردی کاملا شخصی است و به نظر دیگران عجیب میرسد او یاد گرفته است که ساکت باشد و طوری رفتار کند که کمترین توجه را به خود جلب کند.
شخصیت تنها شخصیت اسکیزوید
مرد ها دسی تمایل دارد تنها باشد اگر دنیای اطراف طوری باشد که احساس بی اعتمادی را در او زنده کند، به سادگی به درون می رود واکنشها و نوع درک او بر همین درون گرایی استوار است. او در ارتباط برقرار کردن با دیگران ضعیف است. دیگران به سادگی به او اجازه میدهند تنها باشد چون یا با آنها صحبت نمیکند یا اگر سخنی بگوید پیامش تنهایم بگذارید است. او می تواند در دنیای درون زندگی ای اسکیزوید داشته باشد. این زندگی بر اساس اختلال روانی اسکیزوید شکل گرفته است.
عقده ی حقارت
مرد هادسی در دنیای زئوس همان مشکلاتی را دارد که سیاه پوستها در دنیای سفید پوستها داشتند. در دنیای سفیدها سیاه ها تصویر مثبتی از خود نمیدیدند آنها معمولا به عنوان افرادی پست به شمار میآمدند و با دیگران بیگانه بودند. سیاه ها هدف فرافکنی های سایه در دنیای سفید پوستها بودند در دنیای روان شناسی هم این موارد تکرار میشود. اگر از اصطلاحات روان شناسی مکتب یونگ استفاده کنیم و این نکته را حقیر شدن بدانیم باید بگوییم که هادس در دنیای صنعتی و پدر سالارانه ی غرب به حقارت کشیده شده است. در این دنیا برای پیشرفت رقابت برای رسیدن به موفقیت و کسب شهرت پاداش و سودی در نظر گرفته شده است به همین دلیل هادس در این دنیا از احساس حقارت و کمی اعتماد به نفس رنج می برد، چون با استانداردهای این دنیا هرگز سازگاری ندارد در دنیایی که با آن هماهنگی نداری چگونه میتوانی به رقابت بپردازی؟ و چنین وصفی برای هادسیها وجود دارد فرهنگ برونگرای رقابت دوست برای هادسیها فرهنگی بیگانه است. با این حال جبران چنین مسئله ای امکان پذیر است و میتوان زبان دومی را آموخت و خود را با این دنیا تطبیق داد و حتی در آن پیشرفت کرد. هادس هنوز در عمق وجود احساس حقارت میکند و حتی هنگامی که به موفقیت میرسد میداند که این موفقیت برای او جعلی است.
افسردگی خشکی احساسها
هادس از دنیای احساسها بریده شده است. اگر چه برای موفقیت در علم و تحصیل همه ی ما باید با دنیای واقعیتهای عینی آشنا شویم اما ممکن است در دنیای احساس هم کاملا فقیر و بی بضاعت باقی بمانیم لازم نیست بدانیم دیگران چه احساسهایی دارند یا اگر نتوانیم به دنیای احساسات خود وارد شویم نیز کسی این توانایی ما را بررسی نمی کند. اینها مهارتهایی است که یا به صورت طبیعی در برخی وجود دارد و یا هنگام وابستگیهای شدید احساسی به وجود می آید. تمایلات افراد ها دسی با این مهارتها فاصله دارد به همین دلیل مشکل افسردگی و خشکی احساس در آنها به وجود می آید. این حالت برای مردان زیادی وجود دارد ولی در مردان هادسی قوی تر است. دنیای درونی هادس به نیمکره ی راست مغز مربوط میشود که معمولا حالتی بدبینانه نسبت به همه چیز دارد.
تحریف واقعیت
درون گرایی به درک شخصی مربوط میشود بهترین موقعیت برای تعادل میان درک شخصی و درک عینی درک دقیق چیزی است که در دنیای بیرونی وجود دارد و سپس واکنشی عینی نشان دادن به آن هنگامی که تنهایی و بی اعتمادی غالب میشود درک عینی دچار تحریف خواهد شد و دیگر تصویری واقعی از آنچه وجود دارد را در اختیار ما قرار نمیدهد. میزان تحریف در این نوع درک باعث مشکلات روان شناسی نمیشود بلکه خود تحریف است که اگر چه ممکن است اندک باشد مشکلات روان شناسی را به وجود می آورد.
اختلال در خواب در قلمرو سایه ها
میل شدید به خواب مشکلی است که در آن حرکت شدید چشمها (REM) باعث اختلال در آگاهی میشود. گاهی پیش می آید که در حین رؤیا دیدن فرد بیدار میشود و این حالتی است خطرناک و هشدار دهنده در بسیاری موارد فرد در هر حالتی دچار خواب آلودگی است گویی خواب یا هادس فرد را می رباید و به قلمرو خود میبرد.
فرد بالغی که از اختلال خواب آلودگی رنج میبرد متوجه میشود که خواب به زندگی آگاهانه اش وارد شده است. برای مثال ممکن است در حین مکالمه ای در بیداری فرد احساس خواب آلودگی کند و حتی متوجه شود که در حال رؤیا دیدن است. این تجربه ای است مثل رؤیا دیدن در حالت خواب اما چون در حالت بیداری رخ میدهد ناراحت کننده و تو هم آفرین است.
تجسم و خیال پردازی تنها چیزی است که برای این فرد باقی میماند استفاده از مواد محرک سایکودلیک نیز چنین حالتی را ایجاد میکند هر شب وقتی ما وارد قلمرو خواب میشویم در ناآگاهی دنیای سایه ها را تجربه میکنیم. ممکن است هنگام بیداری این رؤیاها را به خاطر نیاوریم افرادی که رؤیاهای هوشیار دارند هنگام رؤیا دیدن کاملا آگاه اند و حتی میتوانند مسیر رؤیاهای خود را تغییر بدهند و تصمیم بگیرند چه زمانی از خواب بیدار شوند هنگامی که باید با آگاهی در دنیای بیداری تصمیمی بگیریم، لازم است کاملا آگاه باشیم مسئله این است که چه زمانی کجا و با چه عمقی به دنیای هادس فرومی رویم .
مشکلات دیگران
مشکلاتی که فرد هادسی برای دیگران ایجاد میکند این است که او در دنیای درونی زندگی میکند و آنها در دنیایی دیگر هستند. مسیر حرکت انرژی روانی یا لیبیدوی او به سمت دنیای درون است در حالی که اطرافیان از او میخواهند دست کم بخشی از این انرژی را صرف آنها و روابطشان کند آنها از فرد هادسی میخواهند توضیح بدهد در دنیای درونی او چه اتفاق هایی رخ میدهد. دوست داشتن کسی با تمایلات خلوت گزینی برای فرد برون گرا سخت است. او این تمایلات را توهینی نسبت به خود تلقی میکند و احساس میکند کار اشتباهی انجام داده که به او توجه نمی شود.
راه های رشد
نقاب هایی که بازیگران تئاتر روی صحنه به چهره دارند باعث میشود نقش آنها به شکل بهتری درک شود. این نقاب ها در روان شناسی به حالاتی گفته میشود که از خود نشان میدهیم مرد ها دسی که بیشتر در دنیای درون زندگی میکند به شکل آگاهانه نقابی برای خود میسازد و در دنیای بیرون آن را روی چهره اش قرار میدهد. از آنجایی که صحبت کردن باعث میشود با افراد بیگانه آشنا شویم مرد هادسی باید به گونه ای سخن بگوید و رفتار کند که باعث تعجب دیگران نشود. در این میان نقابی مناسب است که با موقعیتی که مرد هادسی در آن قرار دارد هماهنگ باشد مرد هادسی باید تلاش کند در دنیای بیرون هم دیده شود و قابل دسترس باشد.